الهام سعادت؛ اسحاق طغیانی
چکیده
در شاهنامه شخصیتهایی وجود دارند که از بافت انسانی روایت جدا میشوند و در مرتبهای فراتر قرار میگیرند، ویژگی و خویشکاریهای مشترک؛ آنها را به یکدیگر و به بدنه روایت پیوند میدهد. در این باره درک مفهوم «خود» و «دیگری» سبب کشاکش برای تصاحب «شئ ارزشی» میشود که مفهوم دشمن و ابرپهلوان در بستر آن شکل میگیرد. ...
بیشتر
در شاهنامه شخصیتهایی وجود دارند که از بافت انسانی روایت جدا میشوند و در مرتبهای فراتر قرار میگیرند، ویژگی و خویشکاریهای مشترک؛ آنها را به یکدیگر و به بدنه روایت پیوند میدهد. در این باره درک مفهوم «خود» و «دیگری» سبب کشاکش برای تصاحب «شئ ارزشی» میشود که مفهوم دشمن و ابرپهلوان در بستر آن شکل میگیرد. در این پژوهش، از ساختارهایِ نظامِ تخیلِ ژیلبر دوران، برای تشخیص ابرپهلوانان شاهنامه استفاده شدهاست. اساس ِساختارِ تخیلِ دوران، دوتاییهای بنیادین، قطبهای مخالف و جفتهای متضاد معنایی است و معنا از رابطه تقابلی این جفتهای متضاد به وجود میآید. تمایزها، دلالتهای معنایی را به وجود میآورد و قطبها به وسیله مخالف خود تعریف میشود. با توجه به این نظام، قطب مخالف و جفت متضاد معنایی؛ دیوان در یک پیکره؛ ضحاک و افراسیاب (که از ولیعهدی در زمان نوذر تا کشته شدن، نمایندگی سپاه توران را در مقابل ایران بر عهده دارد) هستند که در واقع؛ دشمنان ایرانیان محسوب میشوند و فریدون، رستم و کیخسرو که نقش و وظیفه اصلی در رویارویی و شکست دادن قطب مخالف را برعهده دارند، ابرپهلوان به شمار میآیند. همه دشمنان ایران با توجه به ویژگیهایشان، در اصل؛ صورت نمادین خشکسالی و بی باری هستند و ابرپهلوانان شخصیتهایی خورشیدی هستند که باید با پیروز شدن؛ باران و باروری را به ایران بازگردانند.
یوسف محمدنژاد عالی زمینی؛ فرانک جهانگرد؛ رحمان نقی زاده گرمی
چکیده
در تحلیل متون حماسی به نقش آفرینی ویژۀ برخی حیوانات در پرورش حماسه برمیخوریم؛ این نقش آفرینی گاه مثبت و توتمیک است و گاه منفی و شریرانه. مانند گرگ که در برخی اساطیر و حماسههای جهان خویشکاریهای مثبتی دارد، اما در برخی دیگر چنین نیست. در شاهنامه نیز نقشآفرینی گرگ غالباً منفی است. در این مقاله با روش تحلیل متن کوشیدیم دلایل نگاه ...
بیشتر
در تحلیل متون حماسی به نقش آفرینی ویژۀ برخی حیوانات در پرورش حماسه برمیخوریم؛ این نقش آفرینی گاه مثبت و توتمیک است و گاه منفی و شریرانه. مانند گرگ که در برخی اساطیر و حماسههای جهان خویشکاریهای مثبتی دارد، اما در برخی دیگر چنین نیست. در شاهنامه نیز نقشآفرینی گرگ غالباً منفی است. در این مقاله با روش تحلیل متن کوشیدیم دلایل نگاه منفی فردوسی به گرگ را تحلیل کنیم. نتایج حاصل نشان میدهد که یک دلیل عمدۀ ارائۀ تصویری منفی و شریرانه از گرگ در شاهنامه، حضور اهریمنی گرگ در متون مذهبی ایران باستان است که کشتن آن را جزو اعمال مثبت و دارای پاداش برمیشمارند. دلیل دیگر این مسأله یکی گرفته شدن تورانیان با ترکان توسط فردوسی در شاهنامه است. از این رو، فردوسی هنگام سخن گفتن از تورانیان آنها را به گرگ تشبیه کرده و صفتهای منفی این حیوان را برای توصیف آنان بهکار برده است.
محمد علیجانی؛ محمد آهی
چکیده
بیوولف کهنترین و بزرگترین اثر حماسی ادبیات انگلستان به زبان انگلیسی قدیم است که قهرمان اصلی آن، بیوولف نام دارد. در شاهنامه هم ابرقهرمان اصلی، رستم است. حماسة بیوولف و شاهنامه، خصوصاً بخش پهلوانی آن و نیز شخصیتهای اصلی دو حماسه، شباهتهایی شایستة تأمل دارند که با تعمق در آنها و تطبیق آنها با یکدیگر، هم به تشابهات شخصیت رستم ...
بیشتر
بیوولف کهنترین و بزرگترین اثر حماسی ادبیات انگلستان به زبان انگلیسی قدیم است که قهرمان اصلی آن، بیوولف نام دارد. در شاهنامه هم ابرقهرمان اصلی، رستم است. حماسة بیوولف و شاهنامه، خصوصاً بخش پهلوانی آن و نیز شخصیتهای اصلی دو حماسه، شباهتهایی شایستة تأمل دارند که با تعمق در آنها و تطبیق آنها با یکدیگر، هم به تشابهات شخصیت رستم و بیوولف و هم به خصوصیات اشتراکی ژانر حماسه و روایت داستانی حماسی بین دو قوم ژرمن و ایران میتوان پی برد. در این جستار، نگارندگان با توجه به مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی که به اشتراکات عام و جهانشمول آثار ادبی و تجربیات مشترک ابنای بشر را توجه میکند، به تحلیل این دو اثر حماسی و شخصیتهای اصلی آنها پرداختهاند و هیچ گونه روابط تاریخی و مبتنی بر تأثیر و تأثر را در نظر نداشتهاند. وجود قهرمان برجستة قومی، وسعت فضا، اعمال خارقالعادة قهرمان، وجود موجودات مافوق طبیعی و نیز حضور خدا و نیروهای قدسی و... از وجوه مشترک ژانری است که این دو اثر را که متعلق به فرهنگهای گوناگون هستند، ذیل ژانر حماسه قرار میدهد. از ویژگیهای داستانی و روایی مشترک این دو حماسه، تلفیق هنرمندانة دو دنیای پیش و پس از سرایش اثر و انعکاس آن در شخصیت و کنشهای قهرمانان، ارائة توصیفها، پندها و اندرزها در آغاز و انجام داستانها و حضور مسلط تقدیر در سرنوشت قهرمانان است.
حسین حسن رضایی؛ عبدالرّضا سیف
چکیده
با آنکه حماسهها، از جمله شاهنامه، دنیای جنگ و نبرد هستند، امّا در آنها از عواطف و احساسات فردی نیز میتوان نشان یافت. از این رو، هرچند حجم داستانهای عاشقانة شاهنامة فردوسی در مقایسه با حجم کلّ آن اندک است، امّا اگر حماسة بزرگ ملّی ایران از این تعداد داستان عاشقانه خالی میبود، گویی کمال فعلی خود را نمیداشت. فردوسی که در شاهنامه ...
بیشتر
با آنکه حماسهها، از جمله شاهنامه، دنیای جنگ و نبرد هستند، امّا در آنها از عواطف و احساسات فردی نیز میتوان نشان یافت. از این رو، هرچند حجم داستانهای عاشقانة شاهنامة فردوسی در مقایسه با حجم کلّ آن اندک است، امّا اگر حماسة بزرگ ملّی ایران از این تعداد داستان عاشقانه خالی میبود، گویی کمال فعلی خود را نمیداشت. فردوسی که در شاهنامه به عواطف مختلف انسان از جمله خشم، شادی، اندوه و... پرداخته، به عشق هم که از کهنترین عواطف انسان و «درد همیشگی» وی است، توجّه داشته است. مقالة حاضر میکوشد با بررسی مهمترین داستانها و ماجراهای عاشقانة شاهنامه، ویژگیهای کلّی عشق در دنیای حماسه و عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی آن را بررسی و تبیین نماید. بدین ترتیب، ابتدا به ذکر تفاوتها و شباهتهای عشق در دورة حماسی با دورة تاریخی پرداخته و عوامل گوناگون مانند ژانر حماسی، زمان و... را که در شکلدهی نوع خاصّی از عشق در شاهنامه مؤثّر بودهاند، بیان میکند و در ادامه، سه مورد از مهمترین ویژگیهای عشق در داستانهای عاشقانة شاهنامه بررسی میشود.
یحیی کاردگر
چکیده
شاهنامة فردوسی یکی از برجستهترین شاهکارهای ادب فارسی است که نگاه سرایندگان و نویسندگان بسیاری را به سمت و سوی خود کشانده و آنان را از ظرفیّتهای بیشمار خود بهرهمند ساخته است. در کنار تقلیدهای نه چندان موفّق از این اثر، تضمین ابیات و بهرهگیری از حالوهوا و فضای حماسی آن در غالب آثار ادب فارسی به چشم میخورد. یکی از آثاری که ...
بیشتر
شاهنامة فردوسی یکی از برجستهترین شاهکارهای ادب فارسی است که نگاه سرایندگان و نویسندگان بسیاری را به سمت و سوی خود کشانده و آنان را از ظرفیّتهای بیشمار خود بهرهمند ساخته است. در کنار تقلیدهای نه چندان موفّق از این اثر، تضمین ابیات و بهرهگیری از حالوهوا و فضای حماسی آن در غالب آثار ادب فارسی به چشم میخورد. یکی از آثاری که شاهنامه در آن نمود بارزی دارد، تاریخ وصّاف است. وصّاف در عصری به شاهنامه روی آورده که جریان حماسهسرایی رو به افول است، امّا او با بهرهگیری از ابیات و ظرفیّتهای محتوایی، زبانی و بلاغی شاهنامه، بر ارزش و اعتبار اثر خود افزوده است و منبعی قابل اعتماد برای بررسی صحّت و سقم برخی از ابیات شاهنامه در اختیار پژوهندگان این شاهکار ادب فارسی قرار داده است. شاهنامهگرایی وصّاف پاسخ هوشمندانه به نیازهای روحی و روانی ایرانیانی است که طعم تلخ شکست از مغولان، آنان را در یأسی جانکاه فرو برده بود. از این رو، وصّاف با یادکرد شکوه ایرانیان در قالب اشعار ماندگار فردوسی، میکوشد روح امید در کالبد نیمهجان ایرانیان معاصر خود بدمد. این مقاله با روشی توصیفی، تحلیلی و تطبیقی، گونههای بهرهگیری وصّاف از ابیات شاهنامه و علل و عوامل آن را بر مبنای مجلّدات پنجگانة تاریخ وصّاف مورد نقد و بررسی قرار داده است.
محسن محمّدی فشارکی؛ جبّار نصیری
چکیده
الگوی باروری یکی ازالگوهای تکرارشونده و بنیادین در اساطیر جهان است که روایتگر داستان عشق ایزدبانوی آب (عشق و باروری) به خدای گیاهی و به دنبال آن، مرگ و نوزایی خدای گیاهی است. به نظر جرج فریزر (George Frazer)، این الگوی مشترک که مظهر رویش هر سالة گیاهان در بهار، پژمردگی در خشکسالی تابستان و رستاخیز هر سالة آنها در نزد اقوام کشاورز است، به صُوَر ...
بیشتر
الگوی باروری یکی ازالگوهای تکرارشونده و بنیادین در اساطیر جهان است که روایتگر داستان عشق ایزدبانوی آب (عشق و باروری) به خدای گیاهی و به دنبال آن، مرگ و نوزایی خدای گیاهی است. به نظر جرج فریزر (George Frazer)، این الگوی مشترک که مظهر رویش هر سالة گیاهان در بهار، پژمردگی در خشکسالی تابستان و رستاخیز هر سالة آنها در نزد اقوام کشاورز است، به صُوَر گوناگون در متون اسطورهای و حماسی جلوه پیدا کرده است. حماسة ملّی «برزونامه» یکی از این آثار حماسی است که به نظر میرسد در زیرساخت خود روایتگر اسطورة باروری باشد، بدین گونه که بُرزوی کشاورز در این حماسه، نمایندة خدای غلاّت و گیاهان است که در کنار شهرو، خدای عشق و باروری، عهدهدار زایا کردن طبیعت و بارور کردن موجودات در ایرانزمین است.
ابراهیم سلیمی کوچی؛ محسن رضائیان
دوره 19، شماره 63 ، خرداد 1394، ، صفحه 147-160
چکیده
. بر اساس نظریّات لوران ژنی، بینامتنیّتیکه در سطح لایههای سطحی متن باقی میماند، چندان قابل اعتنا نیست و برخلاف آن، نوعی دیگر از بینامتنیّت وجود دارد که به ژرفنای ساختاری و مضمونی متن نفوذ میکند. علاوه بر این، میخائیل باختین در مقام دفاع از ادبیّات داستانی، به عنوان یک نوع ادبی فاخر، این نوع ادبی را با حماسه مقایسه میکند. به عقیدة ...
بیشتر
. بر اساس نظریّات لوران ژنی، بینامتنیّتیکه در سطح لایههای سطحی متن باقی میماند، چندان قابل اعتنا نیست و برخلاف آن، نوعی دیگر از بینامتنیّت وجود دارد که به ژرفنای ساختاری و مضمونی متن نفوذ میکند. علاوه بر این، میخائیل باختین در مقام دفاع از ادبیّات داستانی، به عنوان یک نوع ادبی فاخر، این نوع ادبی را با حماسه مقایسه میکند. به عقیدة او، حماسه بازتاب واقعیّتی مربوط به گذشته مطلق بوده که فارغ از هر گونه تطوّر و تحوّل است، امّا رمان بر مبنای اصل صیرورت، واقعیّتی به انجام نرسیده را پیش روی نخستین بار ژولیا کریستوا با تکیه بر آرای باختین اصطلاح «بینامتنیّت» را مطرح کرد. او مناسبات بینامتنی را موجب رهایی متن ادبی از یک نظام معنایی محدود و متصلّب دانست. از آن پس، او و دیگر پساساختارگرایان نظیر رولان بارت، بسیاری از مفاهیم و مبانی مرتبط با مفهوم گفتگومندی و بینامتنیّت را بسط دادند. سرانجام، نسل دوم نظریّهپردازان بینامتنیّت نظیر لوران ژنی و میکائیل ریفاتر، به شکل جدّی به کاربستِ نظریّه بینامتنیّت به متون ادبی پرداختندخواننده قرار میدهد. در نوشتار حاضر، داستان کوتاه «شب سهرابکشان» از مجموعة «یوزپلنگانی که با من دویدهاند»، نوشتة بیژن نجدی را برای کاربست تلفیقی این دو نظریّه برگزیدهایم و در پی پاسخگویی به این پرسشها هستیم که آیا داستان نجدی توانسته با استفاده از مناسبات بینامتنی به بازسازی گذشتة حماسی در متنی از زمان معاصر بپردازد؟ نیز آیا این داستان را میتوان به مثابة انتقادی جدّی از فضای تکصدایی در ادبیّات به شمار آورد؟
محمد رضایی
چکیده
درفش کاویانی همواره در کشاکش جنگهای ایران و انیران، جایگاه بسیار حیاتی و والایی داشت. اهمیّت این درفش تا حدّی بود که گاه ادامة نبرد بدون افراختن آن ممکن نبود و ایرانیان حتّی اگر به دندان هم شده، میکوشیدند تا آن را در جنگ افراخته نگه دارند. از دیگر سو، تورانیان نیز به خوبی با جایگاه خطیر آن آشنا بودند و با دیدن حتّی پارهای از آن، آشکارا ...
بیشتر
درفش کاویانی همواره در کشاکش جنگهای ایران و انیران، جایگاه بسیار حیاتی و والایی داشت. اهمیّت این درفش تا حدّی بود که گاه ادامة نبرد بدون افراختن آن ممکن نبود و ایرانیان حتّی اگر به دندان هم شده، میکوشیدند تا آن را در جنگ افراخته نگه دارند. از دیگر سو، تورانیان نیز به خوبی با جایگاه خطیر آن آشنا بودند و با دیدن حتّی پارهای از آن، آشکارا فریاد برمیآورند «که نیروی ایران بدو اندر است» و از این رو در پی آن برمیآمدند که با تصاحب درفشپاره، ایرانیان را کاملاً شکست دهند. به راستی درفش کاویانی چه اهمیّتی داشته که حتّی پارهای از آن، سرنوشت جنگ را دگرگون میکرده است و ایرانی و انیرانی در تصاحب آن به جان میکوشیدند. در این جُستار، نگارنده ضمن بررسی شواهد مختلف در گسترة اساطیر جهان بدین نتیجه رسیده که تواند بود که درفش کاویانی پیوندی با کاوة آهنگر نداشته است و چیزی فراتر از یک درفش صِرف بود و بهعنوان توتِم ایرانیان، با گذشتههای بسیار دورتری پیوند دارد که انسانهای بَدَوی جان خود را در یک شیء خارجی به ودیعه میگذاشتند و بدیهی بود تا زمانی که آن شیءِ خارجی پا برجا بود، آن انسانها نیز از مرگ بیمی نداشتند، امّا به محض کوچکترین آسیب بدان شیءِ خارجی، انسانهای جان به ودیعت گذاشته در آن نیز می-پنداشتند که شکست و مرگ آنها محتوم است. از همین رو، پیروزی یا شکست ایرانیان در جنگ، در گِرو افراشتگی یا سرنگونی درفش کاویانی بود.
ابراهیم محمدی
چکیده
امروز یه لطف پیشرفت مطالعات ساختار گرا و نظریههای روایتشناسی، امکان بازشناسی گونههای مختلف روایی یه شکل دقیقتری فراهم آمده است. شناخت قوانین روایی حاکم بر هر یک از گونههای و تفاوتهای ساختاری میان آنها، به درک بهتر تمایزهای میان ژانرهای گوناگون کلام کمک شایانی خواهد کرد. «حماسه» گونهای است که بر اثر تکامل جنیههایی ...
بیشتر
امروز یه لطف پیشرفت مطالعات ساختار گرا و نظریههای روایتشناسی، امکان بازشناسی گونههای مختلف روایی یه شکل دقیقتری فراهم آمده است. شناخت قوانین روایی حاکم بر هر یک از گونههای و تفاوتهای ساختاری میان آنها، به درک بهتر تمایزهای میان ژانرهای گوناگون کلام کمک شایانی خواهد کرد. «حماسه» گونهای است که بر اثر تکامل جنیههایی از روایت اسطورهای به وجود آمده است. هدف ما در جستار، همسنجی یک روایت اسطورهای مشخص(در اوستا و متون پهلوی) با ساخت همان روایت در شاهنامه است. مقصود ازچنین مقایسهای، بررسی این مسأله است که ساخت این روایت اسطورهای پس از انتقال و بازسرایی در شاهنامه، چه تفاوتهایی کرده است. با وجود شباهت برخی رئوس اصلی داستان جمشید در اسطوره و حماسه، تفاوتهای مهمی نیز میان این دو وجود دارد که در این مقاله تلاش میکنیم به بررسی برخی از آنها بپردازیم.
مهدی طباطبائی
چکیده
اگرچه گرشاسب نامة اسدی طوسی کتابی حماسی است که شخصیتهای اصلی آن را مردان مبارز تشکیل میدهند، حضور برجسته زنان را در آن نمیتوان نادیده گرفت. در این پژوهش، تلاش بر این بوده است تا هویت زنان و نقش آنان در شکلگیری جریانات جامعه و مسائل مربوط به آنها با تکیه بر گرشاسب نامه بررسی شود. بخش اول، تحلیل شخصیّتهای زن گرشاسب نامه را شامل ...
بیشتر
اگرچه گرشاسب نامة اسدی طوسی کتابی حماسی است که شخصیتهای اصلی آن را مردان مبارز تشکیل میدهند، حضور برجسته زنان را در آن نمیتوان نادیده گرفت. در این پژوهش، تلاش بر این بوده است تا هویت زنان و نقش آنان در شکلگیری جریانات جامعه و مسائل مربوط به آنها با تکیه بر گرشاسب نامه بررسی شود. بخش اول، تحلیل شخصیّتهای زن گرشاسب نامه را شامل میشود و در بخش دوّم، مسائل مربوط به زنان، ازدواج و خانواده پیگیری شده است. نتیجهای که از این تحقیق متصوّر بوده است، پاسخ گویی به برخی از شبهههای ایجاد شده در زمینة کمرنگ بودن نقش زنان در جامعة ایران آن زمان بوده است که مستندات متن، این شبههها را باطل میکند. نکتهای که نباید دور از چشم قرار گیرد، این است که گرشاسب نامه، کتابی حماسی است که موضوع آن، جنگها و هنرنماییهای پهلوانی است، بنابراین، بسامد بالای مسائل زنان در این کتاب، پویایی جامعة زنان را در آن عصر نشان میدهد.
اسفندیار نریمانی
چکیده
حماسه ایلیاد یکی از کهنترین حماسههایی جهان است؛ اما از دید موضوع و گستردگی داستان میتوان آن را در برابر یکی از داستانهای شاهنامه قرارداد. در این سنجش، داستان سیاوش از یک سو با داستان نبرد تروآ سنجیده میشود و از سوی دیگر در چهره و موقعیت هلن. سیاوش از دید بسیاری از ویژگیهای شخصیتی، روحی و موقعیتی که در شاهنامه دارد به خوبی میتواند ...
بیشتر
حماسه ایلیاد یکی از کهنترین حماسههایی جهان است؛ اما از دید موضوع و گستردگی داستان میتوان آن را در برابر یکی از داستانهای شاهنامه قرارداد. در این سنجش، داستان سیاوش از یک سو با داستان نبرد تروآ سنجیده میشود و از سوی دیگر در چهره و موقعیت هلن. سیاوش از دید بسیاری از ویژگیهای شخصیتی، روحی و موقعیتی که در شاهنامه دارد به خوبی میتواند با هلن سنجیده شود؛ سیاوش هم زیباترین شاهزاده و هم پهلوانی بسیار درستکار، راستگو، پرمهر، حقشناس، بی کینه، دوست داشتنی، بیگناه و در عین حال جنگاور، تنومند و دلیر است؛ اما آنچه بیش از هر چیز او را به شخصیت و موقعیت هلن نزدیک میکند، یکی زیبایی اوست و دیگری ناگزیری او در رفتن به سرزمین بیگانه. سیاوش پس از آنکه سرزمین توران را به ناگزیر برای زندگی خود برمیگزیند،در آنجا به دست افراسیاب کشته میشود و کشتهشدن پهلوان و شاهزاده ایرانی باعث برپایی جنگ های بزرگ و دامنهدار در میان مردم دو سرزمین به انتقام خون سیاوش میشود. سرانجام پس از کشتهشدن شماری از نامآوران پهلوانان تورانی به ویژه «پیران ویسه» و «شیده» فرزند افراسیاب، با لشکرکشی بزرگ سپاهیان ایران و هم پیمانانشان، با ویرانی کامل سرزمین توران و کشته شدن افراسیاب به دست کیخسرو جنگ پایان میپذیرد. در این میان کیخسرو هم – که از حیث بسیاری ویژگی ها، او را میتوان ادامه شخصیت پدر دانست - به ایران باز آورده میشود. در ایلیاد هم پس از آنکه ملکه به ناگزیر (یا به دلخواه) سرزمین بیگانه را برای ادامه زندگی برمیگزیند، لشکرکشی بزرگ سپاهیان یونان و هم پیمانانشان برای باز آوردن او به سرزمین تروآ آغاز می شود. در این نبرد ده ساله بسیاری از نام آوران پهلوانان تروآیی از جمله «هکتور» و «پاریس » و «پریام» پادشاه تروآ، به دست آخائیان کشته میشوند و شهر و سرزمین آنان ویران میشود و در پایان، هلن به سرزمین یونان باز پس آورده میشود.
ابراهیم محمدی
چکیده
پهلوانان شخصیت های اصلی و موثر حماسه اند. حوادث و رویدادهای حماسه، سرگذشت پهلوانان آزاده ای است که به دور از هر گونه خودبینی و غرور و تعصب کورکورانه، به مردم و وطن خویش می اندیشند. هدف آنها حفظ ارزش های والای انسانی است. عشق و آرزو و همه هستی خود را در خدمت حماسه قرار می دهند. خاندان زال یکی از خاندانهای پهلوانی شاهنامه است که می کوشد ...
بیشتر
پهلوانان شخصیت های اصلی و موثر حماسه اند. حوادث و رویدادهای حماسه، سرگذشت پهلوانان آزاده ای است که به دور از هر گونه خودبینی و غرور و تعصب کورکورانه، به مردم و وطن خویش می اندیشند. هدف آنها حفظ ارزش های والای انسانی است. عشق و آرزو و همه هستی خود را در خدمت حماسه قرار می دهند. خاندان زال یکی از خاندانهای پهلوانی شاهنامه است که می کوشد مرزهای ساختگی ایران –انیرانی را برهم زند و فراتر از این مرزبندی به انسان بیاندیشد.