بررسی متون ادبی
روح اله خدیوپور؛ ساره زیرک؛ عبدالحسین فرزاد؛ رضا قربان جهرمی
چکیده
کارن هورنای از جمله روانکاوانی است که بیش از فروید بر تعاملهای اجتماعی به مثابه عواملی مؤثر بر شکلگیری شخصیت تأکید کرد و در تحلیلهایش، روانکاوان را به دقت در بسترهای اجتماعیای که فرد در آن رشد میکند، فراخواند. ما نیز در این جُستار با بهرهگیری از آرای هورنای به تحلیل شخصیت اصلی رمان هَرَس، یعنی نَوال، پرداختیم. روش ما ...
بیشتر
کارن هورنای از جمله روانکاوانی است که بیش از فروید بر تعاملهای اجتماعی به مثابه عواملی مؤثر بر شکلگیری شخصیت تأکید کرد و در تحلیلهایش، روانکاوان را به دقت در بسترهای اجتماعیای که فرد در آن رشد میکند، فراخواند. ما نیز در این جُستار با بهرهگیری از آرای هورنای به تحلیل شخصیت اصلی رمان هَرَس، یعنی نَوال، پرداختیم. روش ما در این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی و مقصودمان، پاسخ به این پرسش اصلی بود که، نَوال برای محافظت خویش در برابر اضطراب بنیادی از کدام گرایش روانرنجور استفاده کرده است؟ یافتههای این مقاله نشان داد که، شرایط نامطلوب ایّام کودکی نوال، همچون فقدان مادر و عدم توجه پدر به نیازهای اساسیاش، به شکلگیری اضطراب بنیادی در شخصیت او میانجامد. در ایّام جوانی مرگ فرزند سبب شدت یافتن اضطراب بنیادی در او میشود. نَوال برای محافظت از خود در برابر اضطراب بنیادی، از گرایشهای روانرنجورانه (حرکت به سوی مردم، حرکت علیه مردم و حرکت به دور از مردم) بهره میجوید و نهایتا دوری از مردم را برمیگزیند و گرایش روانرنجورانه حرکت به دور از مردم در او شکل میپذیرد. این گرایش به سبب تعارضی که با دیگر گرایشها دارد موجب شکلگیری تضاد بنیادی در شخصیت نوال میشود. در این شرایط، او برای محافظت از خویش به خود ایدهآلی (مادری برای تمام مردگان) رومیآورد. خود ایدهآلی به نوبه خود بر وخامت شرایط روانی شخصیت میافزاید و او را بیش از پیش از واقعیت پیرامون و خود واقعی-اش دور میسازد.