بررسی متون ادبی
محمود رنجبر
چکیده
یکی از شیوههای نوین نقد داستان، بررسی و تحلیل موقعیت داستانی است. هر موقعیت داستانی سه وجه «شخص، حالت و دیدگاه» را شامل میشود. با بررسی زاویة دید و موقعیت داستانی میتوان به درک چگونگی عملکرد دیدگاههای «زمانی، مکانی و روانشناختی» راوی نائل شد. در این پژوهش با روشی توصیفی- تحلیلی و با نگاهی به سه کارکرد یاد شده، ...
بیشتر
یکی از شیوههای نوین نقد داستان، بررسی و تحلیل موقعیت داستانی است. هر موقعیت داستانی سه وجه «شخص، حالت و دیدگاه» را شامل میشود. با بررسی زاویة دید و موقعیت داستانی میتوان به درک چگونگی عملکرد دیدگاههای «زمانی، مکانی و روانشناختی» راوی نائل شد. در این پژوهش با روشی توصیفی- تحلیلی و با نگاهی به سه کارکرد یاد شده، شاملوجه، کانونیسازی و موقعیت شخصگانه، سه داستان کوتاه با درونمایة جنگ از دومین مجموعه داستانهای «یوسف» تحلیل شده است. هدف از این پژوهش در وهلة نخست بررسی کیفیت فرآیند ادراک و باورپذیری عمل روایی با عنصر موقعیت داستانی است. در بخش دوم تلاش کردهایم تا نشان دهیم چگونه جانماییِ مصالح و مواد داستانی باعث میشود مخاطب با دیدگاه و موقعیت راوی در ذهن خود همذاتپنداری کن. نتایج نشان میدهد مخاطب در این داستانها بازتاب رویدادها و جهانِ مجسم را از نگاه شخصیتی غیر از راوی میبیند. همچنین نویسندگان سه داستان یادشده تلاش کردند با انتقال احساسات و انعکاس رفتار شخصیتها از طریق پژواک احساسات و به روش تکگویی درونی غیرمستقیم، همسویی و همدلی مخاطب با اتفاقات داستان را برانگیزانند.
صفیه توکلی مقدم؛ فاطمه کوپا؛ مصطفی گرجی
چکیده
یکی از مؤلفههای بنیادی روایت، زمان است که خط سیر روایت براساس آن به پیش میرود. ژنت از جمله نظریهپردازانی است که با تأکید بر اهمیت زمان -در چارچوب عناصر زمانی- روایت را بررسی میکند. از آنجا که با توجه به تجسم زمان در روایت (برحسب مفاهیم نظم، تداوم و بسامد) میتوان به چگونگی ساختار زمان و اهمیت آن در روایتهای داستانی پی برد، ...
بیشتر
یکی از مؤلفههای بنیادی روایت، زمان است که خط سیر روایت براساس آن به پیش میرود. ژنت از جمله نظریهپردازانی است که با تأکید بر اهمیت زمان -در چارچوب عناصر زمانی- روایت را بررسی میکند. از آنجا که با توجه به تجسم زمان در روایت (برحسب مفاهیم نظم، تداوم و بسامد) میتوان به چگونگی ساختار زمان و اهمیت آن در روایتهای داستانی پی برد، برآن شدیم تا با بررسی رمان مدار صفر درجه اثر احمد محمود به این هدف دست یابیم .شیوة این پژوهش تحلیلی– استنباطی است و اساس تحقیق برمبنای مؤلفههای الگوی روایتشناسی ژنت بنا نهاده شده است. این جستار، ضمن تحلیلی توصیفی از زمان در «مدار صفر درجه» که از کانون دید دانای کل محدود روایت میشود به این نتیجه میرسد که در فصول یکم تا چهارم رمان، نمونههایی از زمانپریشی از نوع بازگشت زمانی و پیشواز زمانی مشاهده میشود که هر یک در نوع خود کارکردهای متفاوت دارد. تداوم داستان در این رمان به طور تقریبی هفت سال است و با توجه به شتاب معیار، داستان در پارهای موارد ضرباهنگی تند و گاه کند را نشان میدهد. گفتوگوها حجم وسیعی از متن را به خود اختصاص دادهاند و نویسنده با حذف بسیاری از زمانهای تقویمی و حوادث با ذکر صحنههای نمایشی، وقایع مهم را به تصویر میکشد. کارکرد انواع بسامد نیز در این رمان جریان دارد.
یوسف محمدنژاد عالی زمینی؛ لیلا الهیان
چکیده
بررسی شگردهای بلاغی اثر ادبی از راههای کشف زیباییهای متن است. در مطالعات بلاغی سنتی غالباً با نگاهی جزءنگر تنها به تعیین بسامدها و توصیف آرایهها و انواع آنهادر متون ادبی بسنده میشد. در مقابل، سبکشناسی بلاغی، رویکردی جدید در بررسی ویژگیهای بلاغی متن است که تأثیر آرایههای ادبی را بر کیفیت پردازش موضوع با توجه به آنگونه ...
بیشتر
بررسی شگردهای بلاغی اثر ادبی از راههای کشف زیباییهای متن است. در مطالعات بلاغی سنتی غالباً با نگاهی جزءنگر تنها به تعیین بسامدها و توصیف آرایهها و انواع آنهادر متون ادبی بسنده میشد. در مقابل، سبکشناسی بلاغی، رویکردی جدید در بررسی ویژگیهای بلاغی متن است که تأثیر آرایههای ادبی را بر کیفیت پردازش موضوع با توجه به آنگونه (ژانر) خاص بررسی میکند. در این رویکرد، ما با مفاهیمی از حوزۀ نقد، زبانشناسی و مانند آن مواجهیم. در مقالۀ حاضر، تشبیه در شاهنامۀ فردوسی به منزلۀ مهمترین اثر فارسی در گونۀ ادبی- حماسی، براساس همین رویکرد بررسی شده تا نشان داده شود که فردوسی چگونه توانسته از این امکان زبانی و بلاغی در روایت داستانهای شاهنامه سود ببرد. او با علم به تفاوتهای گونۀ حماسه با گونههای ادبی دیگر و ضرورت بهکار گرفتن شگردهای خاص بلاغی متناسب با اینگونۀ ادبی با استفاده از برخی تمهیدات زبانی و بلاغی به ویژه تشبیه، توانسته اثری خلّاقه بیافریند. «تشبیه» از آن رو که کانون خیالهای شاعرانه در «روایت» است به مثابۀ مؤلّفهای سبکی در روایتهای شاهنامه بسیار مورد توجه شاعر بوده است. در مقالۀ حاضر، جلد اول شاهنامه از حیث کاربرد تشبیه با رویکرد سبکشناسی بلاغی در سه بخش بلاغت، اهداف زبانی و روایت مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد فردوسی ظرفیتهای فراوانی برای تشبیه در نظر گرفته و افزون بر تصویرسازی و زیباییآفرینی در شاخههای دیگر بلاغی، زبانی و روایتگری نیز از آن بهره برده تا ناگزیر از استفاده از شگردهای ملالآور و مطول تصنّعی دیگر نباشد.
علیرضا خانبان زاده؛ زهره صفوی زاده سهی
چکیده
در این مقاله، به واکاوی سبکشناسانة مجلد ششم کتاب تاریخ بیهقی بر اساس یکی از الگوهای متأخّر در زمینة سبکشناسی ادبی (که در بستر دانش روایتشناسی شکل گرفته)، پرداخته شدهاست. پرواضح است که هر متن ادبی از لایهها و سطوح مختلف زبانی شکل یافتهاست و هر کدام از این لایهها و سطوح، به سهم خود در تعیین سبک نگارش نویسنده دخیل هستند؛ ...
بیشتر
در این مقاله، به واکاوی سبکشناسانة مجلد ششم کتاب تاریخ بیهقی بر اساس یکی از الگوهای متأخّر در زمینة سبکشناسی ادبی (که در بستر دانش روایتشناسی شکل گرفته)، پرداخته شدهاست. پرواضح است که هر متن ادبی از لایهها و سطوح مختلف زبانی شکل یافتهاست و هر کدام از این لایهها و سطوح، به سهم خود در تعیین سبک نگارش نویسنده دخیل هستند؛ لایههایی چون واژگان، جمله و سطوح کلانتر همچون گفتمان روایی. طرح پیشنهادی پاول سیمپسون (1993م.) به مثابة یک الگوی روایتشناختی که بر مبنای ردهبندی مبتنی بر مفاهیم وجهیت و دیدگاه در سطح جمله و گفتمان روایی در سطح متن قرار دارد، میتواند دستاویزی مناسب برای سبکشناسی متون ادبی از منظر گفتمان روایی باشد. در این پژوهش، سعی شدهاست تا با تمرکز بر یکی از محورهای موجود در الگوی سیمپسون، یعنی محور وجهیت، سبک روایی متن تاریخ بیهقی، به شیوهای روشمندانه ارزیابی شود.
امید ذاکری کیش
چکیده
با توجه به اینکه شعر غنایی نوعی شعر کوتاه و غیر روایی است که به بیان احساسات میپردازد، این سؤال مطرح است که چگونه میتوان داستانهای بلند عاشقانۀ ادبیات فارسی را ذیل نوع ادبی غنایی جای داد. با بررسی داستانهای عاشقانه از منظر نقد نوع غنایی، این مطلب آشکار است که در داستانهایی که ماجرای عشقی برای گوینده مهمتر از ماجرای روایی ...
بیشتر
با توجه به اینکه شعر غنایی نوعی شعر کوتاه و غیر روایی است که به بیان احساسات میپردازد، این سؤال مطرح است که چگونه میتوان داستانهای بلند عاشقانۀ ادبیات فارسی را ذیل نوع ادبی غنایی جای داد. با بررسی داستانهای عاشقانه از منظر نقد نوع غنایی، این مطلب آشکار است که در داستانهایی که ماجرای عشقی برای گوینده مهمتر از ماجرای روایی است، وجوه مختلف بیان عاطفه بر اصل روایت سایه افکندهاست. بنابراین، وجههای گوناگون غنایی، مانند تغزّلی، مرثیهای، شکوائیهای، خنیایی و نیایشی همواره روایت را متوقّف کرده، به شعر صبغۀ غنایی دادهاست. در این مقاله، با تحلیل ساختاری این وجهها در داستان خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی، نشان داده میشود که چگونه وجههای مختلف احساس شاعر و شخصیتهای داستانی در متن مورد توجه قرار گرفتهاست. از این رو، خوانندۀ این متون به جای مواجهه با تعلیق داستانی، بیشتر با توصیف جنبههای گوناگون عاطفه مواجه میشود. در این داستانها بهتر است اصطلاح «غنایی» با کاربردی وجهی به کار برده شود نه «نوعی».
رویا جدی تازه کند؛ پروانه عادل زاده؛ کامران پاشایی فخری
چکیده
اتوبوس شمیران اولین روایت از مجموعهداستان خاطرههای پراکنده اثر گلی ترقّی است که با بهرهگیری از گونة روایی خاطرهـ داستان بهخوبی از تکنیک زمان روایی استفاده کردهاست. زمان، عامل مهمی است که ساختار روایت را شکل میدهد و بدون آن روایت هرگز وجود نخواهد داشت. زمان در روایتشناسی عمدتاً در سه بخش نظم، تداوم و بسامد بررسی میشود ...
بیشتر
اتوبوس شمیران اولین روایت از مجموعهداستان خاطرههای پراکنده اثر گلی ترقّی است که با بهرهگیری از گونة روایی خاطرهـ داستان بهخوبی از تکنیک زمان روایی استفاده کردهاست. زمان، عامل مهمی است که ساختار روایت را شکل میدهد و بدون آن روایت هرگز وجود نخواهد داشت. زمان در روایتشناسی عمدتاً در سه بخش نظم، تداوم و بسامد بررسی میشود و ژرار ژنت از بزرگترین نظریهپردازان در زمینة «زمان در روایت» است که به طور کامل به این جنبهها پرداختهاست. این پژوهش با روش توصیفیـ تحلیلی به بررسی مؤلفة زمان و نقش آن در شکلگیری روایت در داستان کوتاه اتوبوس شمیران از منظر ژرار ژنت میپردازد. بر اساس نتایج این پژوهش، ترقی با درهم شکشتن روال خطی زمان، از انواع زمانپریشی گذشتهنگر درونی و بیرونی بهره بردهاست. گذشتهنگریهای درونی به دلیل تداعی، شیوة غالب کاربرد زمان در اتوبوس شمیران است. از گذشتهنگری بیرونی در دو مورد استفاده شده که با اغراضی چون تعلیل کنش شخصیت و نوستالژی خاطرات گذشته همراه است. در بحث تداوم، از عنصر درنگ توصیفی، حذف، تلخیص و نمایش به فراخور اهمیت موضوع استفاده میکند. در ابتدای داستان، به دلیل توجه نویسنده به درنگ توصیفی، و شرح وقایع با جزئیات بیشتر، شتاب روایت، منفی است. در اواخر داستان، حوادث بیاهمیت حذف شده، روایت شتاب مثبتی به خود گرفتهاست. بسامد غالب در این داستان، بسامد مفرد است و از بسامد مکرر برای تأکید معنیداردر درونمایة داستان استفاده شدهاست.
فضل الله خدادادی؛ حمید طاهری
چکیده
در گفتار روزمره، «داستان» و «روایت» را به جای هم به کار میبریم و کمتر میان آن دو تفاوت قائل میشویم، حال آنکه چنین نیست و اشتباه است و «داستان» با «روایت» و نیز «متن روایی» و «متن غیرروایی» تفاوتهایی با هم دارند. داستان، چیزی است که اتفاق میافتد، در حالی که روایت، نحوة بیان آن رخداد است؛ چنانکه ...
بیشتر
در گفتار روزمره، «داستان» و «روایت» را به جای هم به کار میبریم و کمتر میان آن دو تفاوت قائل میشویم، حال آنکه چنین نیست و اشتباه است و «داستان» با «روایت» و نیز «متن روایی» و «متن غیرروایی» تفاوتهایی با هم دارند. داستان، چیزی است که اتفاق میافتد، در حالی که روایت، نحوة بیان آن رخداد است؛ چنانکه اگر بخواهیم داستانی واحد را یک بار برای کودکان و بار دیگر برای بزرگسالان تعریف کنیم، هر بار از شیوة بیان متفاوتی استفاده میکنیم، بدون اینکه پیام و درونمایة داستان تغییر کند. همچنین، بین «متن» و «متن روایی» نیز تفاوتهایی وجود دارد. «متن»، یک شیء، اعمّ از تصاویر، واژگان و... است، در حالی که «متن روایی»، متنی است که داستانی را نقل میکند؛ مثلا اسناد مربوط به جنگ سرد، متن روایی نیست، در حالی که یک داستان کوتاه، متن روایی است؛ زیرا بین عناصر سازندة آن رابطة علّی و معلولی وجود دارد. میتوان چنین گفت که هر روایتی یک گفتمان است، اما همة گفتمانها روایت نیستند. پژوهش حاضر به شیوة توصیفی ـ تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای، به تبیین تمایزهای «متن روایی» و «غیر روایی» میپردازد.
حبیبالله عبّاسی؛ الهه عظیمی یانچشمه
چکیده
اهمیّت و اعتبار حوادث تاریخی را قوّة تشخیص مورّخ تعیین میکند و از آنجا که مورّخ تحت تأثیر امور درونی و مقتضیات زمانة خود میباشد، عینیّترین بازنماییهای تاریخی کموبیش به پیشداوریها و نگرشهای عاطفی مورّخان آلوده است. در این جستار، در پی کندوکاو شیوة تاریخگویی شهابالدّین نسوی در دو اثر تاریخی او هستیم که هر دو شرح حکومت ...
بیشتر
اهمیّت و اعتبار حوادث تاریخی را قوّة تشخیص مورّخ تعیین میکند و از آنجا که مورّخ تحت تأثیر امور درونی و مقتضیات زمانة خود میباشد، عینیّترین بازنماییهای تاریخی کموبیش به پیشداوریها و نگرشهای عاطفی مورّخان آلوده است. در این جستار، در پی کندوکاو شیوة تاریخگویی شهابالدّین نسوی در دو اثر تاریخی او هستیم که هر دو شرح حکومت خوارزمشاهیان و ذکر احوال حملة تاتار است. «سیرت جلالالدّین» نسبت به «نفثةالمصدور»، کمتر دستخوش احساسات و انقلابهای عاطفی مؤلّف شده است و به همین دلیل، شیوة تاریخگویی آن، علمیتر و عینیتر و به همان میزان، نثرش سادهتر و زبان روایی آن بهنجارتر است. این در حالی است که در نفثةالمصدور، نسوی بیشتر از آنکه دغدغة بیان حقایق و وقایع را داشته باشد، درگیر احساسات شاهپرستانه، مصایب عاطفی و نیز در قید عبارتپردازی و تکلّفات زبانی است. به همین سبب، بیش از آنکه گزارش دهد، توصیف میکند و تحلیل تاریخی او نقدی عاطفی مینماید. این مسئله به پرسش اصلی پژوهش منجر میگردد که به چه میزان و کمّ و کیفی، تعصّبات و تأثّرات عاطفی نسوی در بازگویی وقایع و عینیّت تاریخی مطالب آن دخالت و سرایت داشته است؟ برای این منظور، با دو شاخصة زبان و روایت به چونی و چرایی مسئله پرداختهایم.
فائزه عرب یوسف آبادی
دوره 19، شماره 66 ، اسفند 1394، ، صفحه 65-90
چکیده
«گلستان سعدی» اثری روایی است که از تکنیکهای زمان روایی بهخوبی بهره برده است. هدف اصلی این پژوهش کشف تمایز زمان تقویمی و زمان متن در روایتهای این کتاب است. روش مورد استفاده در این پژوهش، روش تحلیل محتواست و واحد تحلیل، مضمون در نظر گرفته شده است. بدین منظور، بر پایة نظریّة روایتشناسی ژرار ژنت، مولّفة زمان در روایتهای ...
بیشتر
«گلستان سعدی» اثری روایی است که از تکنیکهای زمان روایی بهخوبی بهره برده است. هدف اصلی این پژوهش کشف تمایز زمان تقویمی و زمان متن در روایتهای این کتاب است. روش مورد استفاده در این پژوهش، روش تحلیل محتواست و واحد تحلیل، مضمون در نظر گرفته شده است. بدین منظور، بر پایة نظریّة روایتشناسی ژرار ژنت، مولّفة زمان در روایتهای «گلستان سعدی» بررسی شد و این نتایج به دست آمد که در بخشهایی از روایتهای گلستان انحراف از سیر خطّی زمان وجود دارد؛ از جمله بر اساس معیار نظم، تعداد کُلّ حکایتهای حاوی گذشتهنگری، حدود 23% و تعداد کُلّ حکایتهای حاوی آیندهنگری، کمتر از 2% است. بر اساس معیار تداوم، تعداد کُلّ حکایتهای حاوی توصیفهای بلند و کوتاه، حدود 23% است. در 5/16% از حکایتهای «گلستان»، تعادل زمانی بین زمان متن و زمان داستان دیدهمیشود و کُلّ حکایت با شتاب ثابت روایت میشود. 96% حکایتهای «گلستان» به دلیل استفاده از شگرد فشردهنویسی، با شتاب مثبت روایت میشود. آغاز 91% حکایتهای این کتاب به دلیل استفاده از شگرد حذف، با شتاب مثبت روایت میشود. بر اساس معیار بسامد، اغلب روایتهای «گلستان» از بسامد مفرد برخوردارند و حدود 2% از روایتهای آن بسامد مکرّر و 3% از روایتها، بسامد بازگو دارد.
علی تسلیمی؛ سهیلا مبارکی
دوره 18، شماره 59 ، خرداد 1393، ، صفحه 27-41
چکیده
منظور از کانونیسازی، کانون دیدی است که در روایت شکل گرفته است و از آن منظر که ممکن است زمانی، مکانی، روانشناختی یا ایدئولوژیک باشد، افراد و وقایع داستانی مورد مشاهده و ارزیابی قرار میگیرند. در دل دلدادگی نیز در میان عناصر سازندة روایت، کانونیسازی حائز اهمیّت است. مندنیپور به عنوان یک نویسندة رئالیست و مدرن به جای تکصدایی، ...
بیشتر
منظور از کانونیسازی، کانون دیدی است که در روایت شکل گرفته است و از آن منظر که ممکن است زمانی، مکانی، روانشناختی یا ایدئولوژیک باشد، افراد و وقایع داستانی مورد مشاهده و ارزیابی قرار میگیرند. در دل دلدادگی نیز در میان عناصر سازندة روایت، کانونیسازی حائز اهمیّت است. مندنیپور به عنوان یک نویسندة رئالیست و مدرن به جای تکصدایی، صدای شخصیّتهای مختلف داستان را به گوش خواننده میرساند. در این رمان، راوی دانای کُل به سیلان ذهنهای شخصیّتهای اصلی داستان رو میکند و با کانونیسازی درونی و بیرونی به بیان احساسات و عقاید و توصیف زمان و مکانهای مختلف داستان میپردازد. کانونیسازی از دیدگاه ژنت با جریان سیّال ذهن شخصیّتها در این رمان ارتباط مستقیمی دارد. این مقاله به بررسی کانون روایت در رمان دل دلدادگی بر اساس نظریة ژنت و رابطة آن با جریان سیّال ذهن میپردازد.
محسن بتلاب
چکیده
ساختارگرایی با طرح ایدة نظام، به بسط چشماندازی فراگیر در تحلیل متون میپردازد که در طی آن همة اجزای درونی متن به یکدیگر مرتبط و کارکرد هر جزء، وابسته به نظام تلقی میشود. روایت به سبب بنیان علّی و معلولی، انسجام و ظرفیت بالایی که در تحلیل ساختاری دارد، توجّه بسیاری از روایتشناسان را به خود جلب کرده است. در این مقاله تلاش شده است ...
بیشتر
ساختارگرایی با طرح ایدة نظام، به بسط چشماندازی فراگیر در تحلیل متون میپردازد که در طی آن همة اجزای درونی متن به یکدیگر مرتبط و کارکرد هر جزء، وابسته به نظام تلقی میشود. روایت به سبب بنیان علّی و معلولی، انسجام و ظرفیت بالایی که در تحلیل ساختاری دارد، توجّه بسیاری از روایتشناسان را به خود جلب کرده است. در این مقاله تلاش شده است تا با استفاده از آرای روایتشناسان ساختگرا، ساختار روایی سه منظومة الهینامه، منطقالطّیر و مصیبتنامه ـ که دارای فُرم روایی مشابهی هستند ـ با روش توصیفی ـ تحلیلی مورد بررسی قرار گیرد و قراردادها و قواعد حاکم بر روایتهای عطّار کشف و معرّفی شود. این بررسی نشان میدهد که در ساخت صُوری روایت، «سفر» عنصر مرکزی و انسجام بخش منظومههاست. از این رو، کارکردها و کُنشگران حول این عنصر پردازش میشوند. با انطباق این عنصر در مفهوم عرفانی منظومهها، مشخّص میشود که ساحت عرفانی و به تَبَع آن، مفهوم صیرورت و «شدن»، به نحو چشمگیری ساختار روایت منظومهها را تحت تأثیر قرار داده است. ساختار روایی منظومهها، ساختاری لایهلایه است که ساحت زبانی و صوری روایت، ارتباطی دیالکتیک با ساحت بطنی و تأویلی دارد و همین امر به روایت، جنبهای ذهنی و درونی داده است.
احمد رضی
چکیده
منطق گفتگویی از جمله نظریههایی است که در آن به زبان و سخن بهعنوان پدیدههایی اجتماعی نگریسته میشود. این نظریه که تأثیر چشمگیری بر منتقدان و نظریهپردازان بعدی گذاشت، در قالب دو گزارة اصلی چندصدایی و تکصدایی، ظرفیت و افق تازهای برای خوانش متون گوناگون بهدست داد. این مقاله درصدد است تا با بازخوانی منطقالطیر عطار براساس ...
بیشتر
منطق گفتگویی از جمله نظریههایی است که در آن به زبان و سخن بهعنوان پدیدههایی اجتماعی نگریسته میشود. این نظریه که تأثیر چشمگیری بر منتقدان و نظریهپردازان بعدی گذاشت، در قالب دو گزارة اصلی چندصدایی و تکصدایی، ظرفیت و افق تازهای برای خوانش متون گوناگون بهدست داد. این مقاله درصدد است تا با بازخوانی منطقالطیر عطار براساس منطق گفتگویی میخاییل باختین، میزان همخوانی این تئوری را با روایت عطار از سیر پرندگان بهسوی سیمرغ، بررسی و تحلیل نماید. این بررسی نشان میدهد که عناصری همچون حقیقتمداری، وحدتگرایی و رابطة مرید و مرادی، از منطقالطیر متنی تکصدایی میسازد، اما مواردی وجود دارد که این متن را چندصدا کرده است؛ از جملة این موارد، پیشبرد روایت با تکیه بر گفتگوست که موجب میشود صدای شخصیتهای دیگر نیز در کنار صدای نویسنده شنیده شود. افزون بر این، تأکید هدهد بر حرکت جمعی و پیدایش دیگربودگی که سرانجام، به فروپاشی شخصیت استعلایی هدهد میانجامد و همچنین، وجود فضایی کارناوالی و نشانههایی از نقیضه و سبکبخشی، خاصیتی چندآوایی به منطقالطیر داده است.
شیرزاد طایفی
چکیده
در این مقاله ضمن عرضه فشرده داستان براساس دو روایت، از چند زاویه به تحلیل آن پرداخته شده است. در این تحلیل مقدمات بروز تراژدی مرگ رستم و دلایل آن، نقاط قوت و ضعف کار فردوسی، تقدیر اندیشی فردوسی و … مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش مقایسه روایت ثعالبی با روایت فردوسی پس از اشاره به خاستگاه داستانهای ملی و حماسی و شاهنامههای منثور، ...
بیشتر
در این مقاله ضمن عرضه فشرده داستان براساس دو روایت، از چند زاویه به تحلیل آن پرداخته شده است. در این تحلیل مقدمات بروز تراژدی مرگ رستم و دلایل آن، نقاط قوت و ضعف کار فردوسی، تقدیر اندیشی فردوسی و … مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش مقایسه روایت ثعالبی با روایت فردوسی پس از اشاره به خاستگاه داستانهای ملی و حماسی و شاهنامههای منثور، مآخذ اصلی روایات ثعالبی و فردوسی یعنی شاهنامه ابومنصوری و بعضی داستانهای حماسی مکتوب به بحث گذاشته شده و در نهایت طی یک مقایسه تطبیقی، چگونگی بهرهگیری ثعالبی و فردوسی از این مآخذ نشان داده شده است.
مریم حیدری
چکیده
شعر، فقط وسیله ابراز تخیل و احساسات شخصی محسوب نمی شود؛ بلکه این قابلیت را دارد که وظایف گوناگونی برعهده بگیرد. از جمله این وظایف، روایت کردن داستان است. غزل، در شکل سنتی خود، فرزند قصیده است؛ اما به مرور از قصیده جدا شده و ساختار ویژه خود را یافته است. غزل سنتی، به لحاظ صورت، گسسته نماست؛ یعنی پیوند مستحکمی میان ابیات ندارد؛ اما غزل ...
بیشتر
شعر، فقط وسیله ابراز تخیل و احساسات شخصی محسوب نمی شود؛ بلکه این قابلیت را دارد که وظایف گوناگونی برعهده بگیرد. از جمله این وظایف، روایت کردن داستان است. غزل، در شکل سنتی خود، فرزند قصیده است؛ اما به مرور از قصیده جدا شده و ساختار ویژه خود را یافته است. غزل سنتی، به لحاظ صورت، گسسته نماست؛ یعنی پیوند مستحکمی میان ابیات ندارد؛ اما غزل روایی از هندسه خاص و مستحکمی پیروی می کند: مقدمه، تنه و نتیجه گیری. در این مقاله ضمن توضیح و تبین ساختار غزل روایی، غزلی از عطار با این رویکرد، تحلیل می شود.