بررسی متون ادبی
محی الدین امجدی؛ عبداله طلوعی آذر
چکیده
پژوهشهای مختلف در مورد عرفان و تصوف معمولاً کارکردهای طریقتی وآیینی این نهادها را بررسی کردهاند، اما نهادهای صوفیانه و خانقاهی علاوه بر نقش دینی، دارای کارکردهای مختلف اجتماعی و سیاسی و ادبی نیز بودهاند. این مقاله در پی آن است با بررسی رویکردهای ادبی طریقت نقشبندیه، یکی دیگر از کارکردهای مهم و غیرآیینی آن را در کانون توجه قرار ...
بیشتر
پژوهشهای مختلف در مورد عرفان و تصوف معمولاً کارکردهای طریقتی وآیینی این نهادها را بررسی کردهاند، اما نهادهای صوفیانه و خانقاهی علاوه بر نقش دینی، دارای کارکردهای مختلف اجتماعی و سیاسی و ادبی نیز بودهاند. این مقاله در پی آن است با بررسی رویکردهای ادبی طریقت نقشبندیه، یکی دیگر از کارکردهای مهم و غیرآیینی آن را در کانون توجه قرار دهد به همین دلیل در این مقاله به بررسی مکتوبات فارسی مولانا خالد نقشبندی (۱۲۴۲-۱۱۹۳ هـ .ش) و تأثیر آن در گسترش زبان و ادبیات فارسی در خارج از مرزهای ایران پرداختهایم. این پژوهش به شیوهای توصیفی- تحلیلی ابتدا دلایل و زمینههای بهرهگیری مولانا خالد از زبان فارسی در نگارش نامهها و مکتوبات را تبیین کرده و سپس به بررسی دامنة انتشار این نامهها در مناطق مختلف جهان اسلام پرداخته است. علاوه بر این، پایگاه اجتماعی مخاطبان نامههای مولانا خالد و نقش آنها در بازنشر این مکتوبات در خارج از مرزهای ایران مورد توجه و بررسی قرارگرفته است.
عبدالرضا سیف؛ علیرضا ولی یاری اسکندری
چکیده
این پژوهش در بررسی و نقد دیدگاه شفیعی کدکنی دربارة عرفان و زبان آن به نگارش درآمدهاست. در این دیدگاه، عرفان نگاه هنری به دین و زبان آن، زبان شعر و مطابق تقسیمبندی آ.آر ریچاردز، ناقد ادبی، زبانی عاطفی و فاقد صدق و کذب منطقی در مقابل زبان ارجاعی، و قابل صدق وکذب در علوم تجربی تلقی شدهاست. طبق بررسی انجامشده در این پژوهش که با تحلیل ...
بیشتر
این پژوهش در بررسی و نقد دیدگاه شفیعی کدکنی دربارة عرفان و زبان آن به نگارش درآمدهاست. در این دیدگاه، عرفان نگاه هنری به دین و زبان آن، زبان شعر و مطابق تقسیمبندی آ.آر ریچاردز، ناقد ادبی، زبانی عاطفی و فاقد صدق و کذب منطقی در مقابل زبان ارجاعی، و قابل صدق وکذب در علوم تجربی تلقی شدهاست. طبق بررسی انجامشده در این پژوهش که با تحلیل محتوای ابیات مثنوی و شیوة بیان مولانا در بیان عناصر اصلی عرفان اسلامی صورت گرفته، تصوف جز در چهارچوب مقولة معرفتشناسی تبیینپذیر نیست. در دیدگاه مولانا، تصوف نگاه و ماهیت معرفتی دارد که معیار در آن، برخلاف نگاه هنری، حقیقت است نه زیبایی، و زبان گزارههای آن معرفتی و بعضاً معرفتی ــ عاطفی می باشد و نیز ملاک صدق درآنها، برخلاف دیدگاه مذکور، نه درونی و از سنخ «صدق هنری»، بلکه بیرونی و منطقی است. بهعلاوه، تصوف برخلاف هنر که به علت منش ارتباطی، وابسته به زبان است، به زبان وابسته نیست. ازاینرو، عارف سرانجام، خاموشی را ترجیح میدهد.
ناهید دهقانی
چکیده
حکایت پردازی یکی از سنتهای بسیار مهم در میان صوفیان بوده است. نویسندگان صوفی، همواره از حکایت بهعنوان ابزاری برای گسترش اندیشههای خود استفاده میکردهاند. هجویری یکی از کسانی است که در پروردن این حکایتها و غنا بخشیدن به آنها، نسبت به بسیاری از نویسندگان دیگر موفقتر عمل کرده است؛ تا جایی که برخی بر این باورند که هجویری را ...
بیشتر
حکایت پردازی یکی از سنتهای بسیار مهم در میان صوفیان بوده است. نویسندگان صوفی، همواره از حکایت بهعنوان ابزاری برای گسترش اندیشههای خود استفاده میکردهاند. هجویری یکی از کسانی است که در پروردن این حکایتها و غنا بخشیدن به آنها، نسبت به بسیاری از نویسندگان دیگر موفقتر عمل کرده است؛ تا جایی که برخی بر این باورند که هجویری را میتوان بهترین عارفانه نویس ایران دانست. حکایتها و شبه حکایتهای صوفیانه بخش مهمی از کتاب کشف المحجوب را به خود اختصاص دادهاند. این حکایتها از استحکام زیادی برخورداند و هم از نظر ساختار و هم معنا، قابل تحلیل و بررسی هستند. هجویری این حکایتها و شبه حکایتها را در بخشهای گوناگون کتاب برای تأکید بر گفتههای خود به کار برده است.
حکایتهای کشف المحجوب را میتوان براساس نظریههای جدید ادبی از جمله «روایت شناسی ساختارگرا» نیز بررسی کرد. از میان الگوهای گوناگون روایت شناسی، الگوی روایت شناسی گرماس برای بررسی حکایتهای کشف المحجوب – که بسیار کوتاه و فشردهاند – مناسبتر به نظر میرسد. این الگو به طرز چشمگیری با طرح بسیاری از قصههای عامیانه سازگار است.
آژیرداس ژولیس گرماس، پس از بررسی نظریه پراپ در ریخت شناسی قصه، تلاش میکرد به یک دستور زبان جهانی برای روایت دست یابد. وی در کتاب «معناشناسی ساختاری»، نظریه نشانه شناسی روایت را بنا نهاد و به این ترتیب، این برداشت که ساختار یک داستان با ساختار یک جمله همانند است، به یکی از فرضیات معیار در روایت شناسی تبدیل شد. در مقالهی حاضر، ساختار روایی حکایتهای کشف المحجوب هجویری براساس الگوی نشانه شناسی روایی گرماس و نیز چرخشها و انعطافپذیری این الگو در حکایتهای صوفیانه بررسی شده است.