بررسی متون ادبی
منیره محفوظی موسوی؛ منصوره تدینی؛ سیما منصوری؛ مسعود پاکدل
چکیده
این پژوهش با بهرهگیری از شیوۀ توصیفی– تحلیلی در نظر دارد به انعکاسِ خشونت علیه زنان از دیدگاه عطّار نیشابوری بپردازد. فرض بر این است که انسانِ امروزی میتواند با عمل به رهنمودهایِ تربیتیِ عطّار، بر مشکلاتِ خود فایق آید. مهمترین هدفِ پژوهش، مشخص نمودنِ مواردِ خشونتآمیز نسبت به زنان در حکایتهایِ الهینامه است. توجّه عطّار ...
بیشتر
این پژوهش با بهرهگیری از شیوۀ توصیفی– تحلیلی در نظر دارد به انعکاسِ خشونت علیه زنان از دیدگاه عطّار نیشابوری بپردازد. فرض بر این است که انسانِ امروزی میتواند با عمل به رهنمودهایِ تربیتیِ عطّار، بر مشکلاتِ خود فایق آید. مهمترین هدفِ پژوهش، مشخص نمودنِ مواردِ خشونتآمیز نسبت به زنان در حکایتهایِ الهینامه است. توجّه عطّار به خشونت علیه زنان و انعکاسِ آن در الهینامه نشانگر وجود خشونتهایی علیه زنان در عصرِ عطّار است. حاصلِ مطالعه نشان میدهد که خشونت بر زنان منحصر به قشر ضعیف و فقیر یا عوام نبوده، در دربارِ پادشاهان نیز رواج داشتهاست. خشونت در الهینامه در دو حوزۀ عمومی(جامعه) و خصوصی(خانواده) و به شکل آشکار و پنهان است و در چهار نوع؛ جسمی، جنسی، روانی و اقتصادی به کار میرفتهاست. در نهایت میتوان نتیجه گرفت: ضعف مبانی قضایی در جامعه و حکومت باعث تشدید ظلم و خشونت علیه زنان میگردید. عطّار با اختلاف طبقاتی و رسم و سنّتِ اجتماعی غلط ستیز میکرد. او اعتقاد دارد زنان در صورت فراهم کردن شرایط و زمینهها، مدارج کمال را بیشتر و زودتر از مردان طی میکنند. مانع پیشرفت آنان را تعصّب افراد نسبت به خواهر و زن میداند.
نجمه السادات عندلیب؛ سعید حسام پور
چکیده
عنصر زمان بر اجزای روایت داستان جاری است و به آن سازمان میدهد. در این پژوهش، کوشش شدهاست عنصر زمان در حکایتهای فرعی مرزباننامه و تأثیر آن بر روایت بررسی شود. برای این منظور، فراوانترین نشانههای زبانی در حکایات یادشده با در نظر داشتن نظریهها و دیدگاههای کارا در این زمینه بهدقت تحلیل شد. نخست، سه گروه ساختهای دستوری، ...
بیشتر
عنصر زمان بر اجزای روایت داستان جاری است و به آن سازمان میدهد. در این پژوهش، کوشش شدهاست عنصر زمان در حکایتهای فرعی مرزباننامه و تأثیر آن بر روایت بررسی شود. برای این منظور، فراوانترین نشانههای زبانی در حکایات یادشده با در نظر داشتن نظریهها و دیدگاههای کارا در این زمینه بهدقت تحلیل شد. نخست، سه گروه ساختهای دستوری، آرایههای ادبی و قرینههای زبانی که پرتعدادترین نشانههای زبانی مؤثر بر طول زمانی روایت هستند، جداگانه در هر روایت از نظر سرعت و کارکرد بررسی شدند. در پایان، با بررسی همة نشانههای مؤثر بر سرعت، در همة روایتها از دیدگاه فلسفی، سرعت روایاتِ مورد بحث ارزیابی گردید و دو نتیجه به دست آمد. نخست اینکه سرعت و پویایی بر روایات بررسیشده غالب است. دیگر اینکه، جز درچند مورد، فراوانی نشانههای پویا یا ایستا درون یک جمله به پویایی یا ایستایی فعل جمله بستگی دارد؛ یعنی اگر فعل جملهای پویا باشد، همة نشانههای درون آن جمله یا بیشتر آنها پویا هستند و برعکس. پس، نویسنده در کاربرد نشانههای مؤثر بر «زمان» و تنظیم سرعت روایت در هر جمله، سبک خاصی داشتهاست.
غلامرضا سالمیان؛ وحید سبزیانپور؛ بهارمست شاهینی
چکیده
مثنوی حدیقةالحقیقة سنایی، حکایات متعدّدی دارد که شاید اغلب آنها در آثار پیشینیان ادب فارسی و عربی نقل شده باشد. در این نوشتار به تحلیل و مطابقت تعدادی از حکایات حدیقه با سرچشمههای آن حکایات، در چهارچوب ساختار قصّه و حکایت پرداختهایم. اینکه سنایی تا چه حد در اقتباس حکایات، ساختار پیشین آنها را حفظ کرده، چه نوآوریهایی داشته ...
بیشتر
مثنوی حدیقةالحقیقة سنایی، حکایات متعدّدی دارد که شاید اغلب آنها در آثار پیشینیان ادب فارسی و عربی نقل شده باشد. در این نوشتار به تحلیل و مطابقت تعدادی از حکایات حدیقه با سرچشمههای آن حکایات، در چهارچوب ساختار قصّه و حکایت پرداختهایم. اینکه سنایی تا چه حد در اقتباس حکایات، ساختار پیشین آنها را حفظ کرده، چه نوآوریهایی داشته است و نیز بررسی مشترکات و اختلافات آنها، از بحثهای این نوشتار است. نتایج پژوهش نشان داد که سنایی در پرداخت شخصیّتها، آنها را به شخصیّتهای تیپیک بدون نام تغییر داده است و از آنها با الفاظ مردی، شخصی و ... نام میبرد. سنایی در ساختار داستانها با حفظ درونمایة اصلی، تغییراتی در عناصر داستان به وجود آورده است. گفتگو از عناصر ثابت داستانهای حدیقه است و گاه شاعر با همین عنصر داستانی، شخصیّت داستان را به مخاطب میشناساند. از ابتکارهای سنایی در این باب آن است که برخی از حکایاتی که وی آنها را مأخذ حکایت خود قرار داده، تنها یک خبر و در اغلب موارد، گفتگویی ساده در حدّ پرسش و پاسخی بدون پرداختن به حادثه و حادثهپردازی است. امّا او با واردکردن عناصر داستانی و ایجاد حادثهپردازی، آن حکایات را در ساختاری داستانگونه وارد میکند. در بیشتر حکایات، زاویة دید، دانای کلّ و راوی، خود سنایی است. سنایی جز در مواردی اندک، در زاویة دید حکایاتی که از آثار پیشین گرفته، تغییری ایجاد نکرده است و اغلب برای ایجاز در حکایات، به زمان و مکان توجّه چندانی نداشته است و بهندرت در بعضی موارد مستقیماً به آنها اشاراتی کرده است.
ناهید دهقانی
چکیده
حکایت پردازی یکی از سنتهای بسیار مهم در میان صوفیان بوده است. نویسندگان صوفی، همواره از حکایت بهعنوان ابزاری برای گسترش اندیشههای خود استفاده میکردهاند. هجویری یکی از کسانی است که در پروردن این حکایتها و غنا بخشیدن به آنها، نسبت به بسیاری از نویسندگان دیگر موفقتر عمل کرده است؛ تا جایی که برخی بر این باورند که هجویری را ...
بیشتر
حکایت پردازی یکی از سنتهای بسیار مهم در میان صوفیان بوده است. نویسندگان صوفی، همواره از حکایت بهعنوان ابزاری برای گسترش اندیشههای خود استفاده میکردهاند. هجویری یکی از کسانی است که در پروردن این حکایتها و غنا بخشیدن به آنها، نسبت به بسیاری از نویسندگان دیگر موفقتر عمل کرده است؛ تا جایی که برخی بر این باورند که هجویری را میتوان بهترین عارفانه نویس ایران دانست. حکایتها و شبه حکایتهای صوفیانه بخش مهمی از کتاب کشف المحجوب را به خود اختصاص دادهاند. این حکایتها از استحکام زیادی برخورداند و هم از نظر ساختار و هم معنا، قابل تحلیل و بررسی هستند. هجویری این حکایتها و شبه حکایتها را در بخشهای گوناگون کتاب برای تأکید بر گفتههای خود به کار برده است.
حکایتهای کشف المحجوب را میتوان براساس نظریههای جدید ادبی از جمله «روایت شناسی ساختارگرا» نیز بررسی کرد. از میان الگوهای گوناگون روایت شناسی، الگوی روایت شناسی گرماس برای بررسی حکایتهای کشف المحجوب – که بسیار کوتاه و فشردهاند – مناسبتر به نظر میرسد. این الگو به طرز چشمگیری با طرح بسیاری از قصههای عامیانه سازگار است.
آژیرداس ژولیس گرماس، پس از بررسی نظریه پراپ در ریخت شناسی قصه، تلاش میکرد به یک دستور زبان جهانی برای روایت دست یابد. وی در کتاب «معناشناسی ساختاری»، نظریه نشانه شناسی روایت را بنا نهاد و به این ترتیب، این برداشت که ساختار یک داستان با ساختار یک جمله همانند است، به یکی از فرضیات معیار در روایت شناسی تبدیل شد. در مقالهی حاضر، ساختار روایی حکایتهای کشف المحجوب هجویری براساس الگوی نشانه شناسی روایی گرماس و نیز چرخشها و انعطافپذیری این الگو در حکایتهای صوفیانه بررسی شده است.