هوشنگ مرادی؛ مصطفی گرجی؛ عباسعلی وفایی؛ فاطمه کوپا
چکیده
مقالۀ حاضر با رویکرد زبانی به متون ادب فارسی و با هدف بازشناسی کلمۀ مرکب عطفی از گروه همپایگی حرف عطف و بازنمایی ساختمانِ آن سامان یافته است. در روند تحقیق واژههای دو سوی حرف «و» بررسی شد و کلماتی که به عنوان اجزای یک واحد واژگانی از نشانههای مرکب بهویژه از استقلال نحوی برخوردار بودند، همراه با نمونههایی گردآوری شد. ...
بیشتر
مقالۀ حاضر با رویکرد زبانی به متون ادب فارسی و با هدف بازشناسی کلمۀ مرکب عطفی از گروه همپایگی حرف عطف و بازنمایی ساختمانِ آن سامان یافته است. در روند تحقیق واژههای دو سوی حرف «و» بررسی شد و کلماتی که به عنوان اجزای یک واحد واژگانی از نشانههای مرکب بهویژه از استقلال نحوی برخوردار بودند، همراه با نمونههایی گردآوری شد. سپس با بررسی ساختمان دادهها، ساختار واژگانیِ مرکب عطفی، مرکب اتباعی و نامآوای مرکب، زیرعنوان واژهعطف ترسیم شد و نمونههایی از دشوارترین شواهدی که در آنها واژهعطف، آوا و صورتی همسان با ساخت نحویاش داشت، ارائه شد تا نشان داده شود که از نشانههای چندگانۀ مرکب، «استقلال نحوی» در شناسایی مرکب عطفی از گروه نحوی بهویژه در صورتهای همسان، کاراتر است؛ واژهعطف در متن ادبی بهتمامی از قاعدۀ بازگشتناپذیری مرکب پیروی نمیکند و نسبت به زبان معیار از تنوع ساختاری بیشتری بهرهمند است.
مهدی دهرامی
چکیده
تنازع یکی از مباحث علم دستور است که بر اساس آن بخشی از جمله همزمان چند نقش مختلف نحوی میگیرد. هدف این مقاله، تعیین و بررسی نقشهای زیباشناختی این تمهید زبانی در شعر است. هنگام ایجاد تنازع در شعر، شاعر ساختار جمله را به گونهای تنظیم میکند که واژگان، ترکیبات و جملات مختلفی، متنازعٌفیه را برای تکمیل ساختار نحوی خود به سمت خود ...
بیشتر
تنازع یکی از مباحث علم دستور است که بر اساس آن بخشی از جمله همزمان چند نقش مختلف نحوی میگیرد. هدف این مقاله، تعیین و بررسی نقشهای زیباشناختی این تمهید زبانی در شعر است. هنگام ایجاد تنازع در شعر، شاعر ساختار جمله را به گونهای تنظیم میکند که واژگان، ترکیبات و جملات مختلفی، متنازعٌفیه را برای تکمیل ساختار نحوی خود به سمت خود جذب میکنند و به تعبیری، برای تصاحب آن به نزاع میپردازند. این خصوصیت موجب ساخت خلاقیتهای هنری مختلفی در شعر میشود و جملات و بخشهای مختلف شعر را مانند لولا به هم متصل میسازد و به آنها عمق و ژرفا میبخشد. ایجاد ابهام و چندمعنایی، ساخت برخی صنایع بدیعی، انسجام، ساخت زبان خاص شعری و رعایت ایجاز و دوری از اطناب از جمله کارکردهای هنری تنازع در شعر محسوب میشود. شاعر در بیشتر مواقع، آگاهانه از تنازع بهره میبرد تا بتواند زبان شعری خود را برجسته و بلیغتر سازد.
عباسعلی وفایی
چکیده
علم معانی برای بیان معانی ثانویّه نیازمند روشهایی است که مخاطب را به وجود این معانی ضمنی در متن آگاه کند. در کنار اصل مقتضای ظاهر و عدول از آن میتوان از دو شیوة دستوری نام برد که بالذّات مختصّ دستور زبان بوده، امّا گوینده در علم معانی برای بیان اغراض خود از آنها بهره میجوید. این دو شیوه را میتوان با عنوان عوامل جابجایی (تقدیم و ...
بیشتر
علم معانی برای بیان معانی ثانویّه نیازمند روشهایی است که مخاطب را به وجود این معانی ضمنی در متن آگاه کند. در کنار اصل مقتضای ظاهر و عدول از آن میتوان از دو شیوة دستوری نام برد که بالذّات مختصّ دستور زبان بوده، امّا گوینده در علم معانی برای بیان اغراض خود از آنها بهره میجوید. این دو شیوه را میتوان با عنوان عوامل جابجایی (تقدیم و تأخیر اجزاء) و عوامل برجستهسازی (حذف و ذکر، معرفه و نکره، تقیید و حصر و قصر) نام برد. گوینده در کنار بافت متن به کمک این عوامل دستوری نظر مخاطب را به وجود معنای ثانویّه در کلام جلب میکند. از آنجا که بلاغت داستان تا حدود زیادی بسته به کاربردهای زبانی (کاربرد عوامل و قواعد دستوری) و قدرت و هنر نویسنده در استفاده از این عوامل برای القاء اغراض ضمنی است، در این تحقیق نیز بخش پایانی داستان ذکر بر دار کردن امیر حسنک وزیر از تاریخ بیهقی برگزیده شد تا نشان داده شود که چگونه نویسنده از این عوامل زبانی و دستوری برای حفظ و ایجاد انسجام در متن و تأثیر بر مخاطب بهره گرفته است. از نتایج به دست آمده میتوان دریافت که تأثیر کلام بیهقی عمدتاً به طرز استفادة وی از این عوامل دستوری در القای مفاهیم به صورت غیر مستقیم برمیگردد. در واقع، بیهقی به یاری این عوامل، مقتضای حال مخاطب و متن را رعایت کرده، سبب پیوستگی و انسجام آن گردیده است.