بررسی متون ادبی
محمّدابراهیم مالمیر؛ فاطمه هوشنگی
چکیده
ولادیمیر پراپ، فولکلورشناس روسی در نظریهی ابداعی خود به بررسی ریخت شناسانه ی قصه های پریان روسی پرداخت. او باتوجه به طبقه بندی داستان ها که بیشتر براساس محتوا و درون مایه این داستان ها بود، رده بندی خود را برروی فرم و ساختار این داستان ها بنا نهاد. وی نخستین گام در تحقق فرضیه خویش را شناخت و تعیین عناصر ثابت و متغیر قصه ها دانست.
این ...
بیشتر
ولادیمیر پراپ، فولکلورشناس روسی در نظریهی ابداعی خود به بررسی ریخت شناسانه ی قصه های پریان روسی پرداخت. او باتوجه به طبقه بندی داستان ها که بیشتر براساس محتوا و درون مایه این داستان ها بود، رده بندی خود را برروی فرم و ساختار این داستان ها بنا نهاد. وی نخستین گام در تحقق فرضیه خویش را شناخت و تعیین عناصر ثابت و متغیر قصه ها دانست.
این مقاله، به بررسی و تحلیل ریخت شناسانهی داستان موش و گربهی شیخبهایی میپردازد که از قصّههای تو در تو و چندین لایه تشکیل شده است، بهطوریکه این داستان در مجموع مرکب است از 34 داستان فرعی. این پژوهش بر اساس شیوه ی پژوهش های توصیفی کتابخانهای و مبنی بر روش تحلیل محتوا و هرمنوتیک صورت گرفته است و سعی شده است بر مبنای اصول ریخت شناسی ولادیمیر پراپ، به تحلیل خویشکاری و تعیین بسامد و مقایسهی تطبیقی آنها پرداخته شود.
نتیجه بیانگر این است که در میان این داستانها روابط بینامتنی محکمی وجود دارد. از سی و پنج حکایت این اثر، علاوه بر ۳۱ خویشکاری پراپ، هفت خویشکاری در این مقاله برای اوّلینبار مورد بحث قرار گرفته است. که عبارتند از: خویشکاری های فرار، شایعه پراکنی ، التزام کردن، تهدید کردن، مخفی شدن، شرط بندی و طرد.
طاهره صادق بیان؛ رضا صادقی شهپر؛ قهرمان شیری
چکیده
نخستین جلوههای مدرنیسم در ادبیات داستانی ایران به شکل گسترده و منسجم در دهۀ 40 شمسی و در آثار نویسندگانی دیده میشود که اغلب آنها جزء حلقة جُنگ اصفهان بودند و این شیوه به تدریج در دهههای 50 و 60 به جریانی غالب در داستاننویسی تبدیل شد که تمرکز آن بر امر ذهنی و برجسته شدن فرد و ذهنیت و عواطف درونی اشخاص داستان بود که البته با شگردهای ...
بیشتر
نخستین جلوههای مدرنیسم در ادبیات داستانی ایران به شکل گسترده و منسجم در دهۀ 40 شمسی و در آثار نویسندگانی دیده میشود که اغلب آنها جزء حلقة جُنگ اصفهان بودند و این شیوه به تدریج در دهههای 50 و 60 به جریانی غالب در داستاننویسی تبدیل شد که تمرکز آن بر امر ذهنی و برجسته شدن فرد و ذهنیت و عواطف درونی اشخاص داستان بود که البته با شگردهای تازة روایی نیز همراه بود. محمد ایوبی یکی از نویسندگان پرکار و نوگرای دهة 50 است که در داستانهایش از شگردهای مدرن روایی بهره جسته و رمان «زیر چتر شیطان» وی از همینگونه است. این پژوهش میخواهد به این پرسش اصلی پاسخ دهد که بهرهگیری از چه تمهیداتی رمان ایوبی را به داستانی مدرن تبدیل کرده است؟ نتایج نشان میدهد که آشفتگی و گسست در روایت، استفاده از پیرنگ نامتعارف، ابهام و پیچیدگی روایی، تلاطم عاطفی و تنهایی و بیگانگی شخصیت، دگرگونی مفهوم زمان، سیلان ذهن و شاعرانگی نثر از جمله شگردهایی است که «زیر چتر شیطان» را به رمانی مدرن تبدیل کرده است.
الهام زارع؛ نعمت الله ایرانزاده؛ غلامرضا پیروز
چکیده
خاطرهنویسی ژانری است که در طول تاریخ ادب فارسی نسبت به قصه و داستان، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاست. با وقوع جنگ تحمیلی علیه ایران و توجه یکبارة بسیاری از رزمندگان به ثبت خاطرات خود از دوران دفاع مقدس، این ژانر جانی تازه یافتهاست. حجم زیاد آثار چاپشده در این ژانر اقتضا میکند تا پژوهشگران با موازین علمی به بررسی چیستی این نوع ادبی ...
بیشتر
خاطرهنویسی ژانری است که در طول تاریخ ادب فارسی نسبت به قصه و داستان، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاست. با وقوع جنگ تحمیلی علیه ایران و توجه یکبارة بسیاری از رزمندگان به ثبت خاطرات خود از دوران دفاع مقدس، این ژانر جانی تازه یافتهاست. حجم زیاد آثار چاپشده در این ژانر اقتضا میکند تا پژوهشگران با موازین علمی به بررسی چیستی این نوع ادبی بپردازند. خاطرهنوشته ماهیتی دوگانه دارد که بخشی از آن برگرفته از تاریخ و بخش دیگر آن مربوط به داستان است. هر خاطرهنوشته با توجه به شگردهایی که در آن بهکار رفته، به یکی از این دو ژانر گرایش دارد. یکی از ملاکهایی که میتواند گرایش داستانی خاطرهنوشتهها را اثبات کند، تحلیل عناصر داستانی در آن است. این مقاله با بررسی عناصر مشترک میان خاطرهنوشته و داستان، از جمله «پیرنگ»، «روایت»، «گفتگو» و «شخصیت» در اثر روایی دختر شینا، شباهت این اثر با ژانر داستان را اثبات کردهاست.
فضل الله خدادادی؛ حمید طاهری
چکیده
در گفتار روزمره، «داستان» و «روایت» را به جای هم به کار میبریم و کمتر میان آن دو تفاوت قائل میشویم، حال آنکه چنین نیست و اشتباه است و «داستان» با «روایت» و نیز «متن روایی» و «متن غیرروایی» تفاوتهایی با هم دارند. داستان، چیزی است که اتفاق میافتد، در حالی که روایت، نحوة بیان آن رخداد است؛ چنانکه ...
بیشتر
در گفتار روزمره، «داستان» و «روایت» را به جای هم به کار میبریم و کمتر میان آن دو تفاوت قائل میشویم، حال آنکه چنین نیست و اشتباه است و «داستان» با «روایت» و نیز «متن روایی» و «متن غیرروایی» تفاوتهایی با هم دارند. داستان، چیزی است که اتفاق میافتد، در حالی که روایت، نحوة بیان آن رخداد است؛ چنانکه اگر بخواهیم داستانی واحد را یک بار برای کودکان و بار دیگر برای بزرگسالان تعریف کنیم، هر بار از شیوة بیان متفاوتی استفاده میکنیم، بدون اینکه پیام و درونمایة داستان تغییر کند. همچنین، بین «متن» و «متن روایی» نیز تفاوتهایی وجود دارد. «متن»، یک شیء، اعمّ از تصاویر، واژگان و... است، در حالی که «متن روایی»، متنی است که داستانی را نقل میکند؛ مثلا اسناد مربوط به جنگ سرد، متن روایی نیست، در حالی که یک داستان کوتاه، متن روایی است؛ زیرا بین عناصر سازندة آن رابطة علّی و معلولی وجود دارد. میتوان چنین گفت که هر روایتی یک گفتمان است، اما همة گفتمانها روایت نیستند. پژوهش حاضر به شیوة توصیفی ـ تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای، به تبیین تمایزهای «متن روایی» و «غیر روایی» میپردازد.
مریم حسینی؛ نسرین شکیبی ممتاز
دوره 19، شماره 64 ، شهریور 1394، ، صفحه 7-29
چکیده
هدف این مقاله، معرّفی رویکردی تازه در مطالعات نقدی متن است که در حوزۀ قصّههای پریان، روایتهای عامیانه، بسیاری از افسانهها و داستانهای اسطورهای کارآمد است. رویکرد روانشناسی اسطوره، بهکارگیری نظریّههای نوین روانشناسی در این روایتها برای تبیین خاستگاههای روانی پدیدآورندگان است. رؤیاها و قصّهها نیز، چنانکه روانکاوان ...
بیشتر
هدف این مقاله، معرّفی رویکردی تازه در مطالعات نقدی متن است که در حوزۀ قصّههای پریان، روایتهای عامیانه، بسیاری از افسانهها و داستانهای اسطورهای کارآمد است. رویکرد روانشناسی اسطوره، بهکارگیری نظریّههای نوین روانشناسی در این روایتها برای تبیین خاستگاههای روانی پدیدآورندگان است. رؤیاها و قصّهها نیز، چنانکه روانکاوان جدید اذعان میکنند، مانند اسطوره با ناخودآگاه آدمی سر و کار دارند و محتوای ناخودآگاه را نمایان میسازند. فرض بنیادی فروید این است که بخش عمدة رفتار، ریشه در فرایندهای ناهشیار دارد. از این رو، وی داستانها و اسطورهها را ساحتی برای اتّحاد بخشهای سهگانة روان تصوّر مینماید. این اندیشه پس از فروید در آراء شاگردان او همچون «برونو بتلهایم»، «اتو رانک» و «کارل آبراهام» بسط و پرورش پیدا میکند. «کارل گوستاو یونگ» و بهتبع او، پیروانش نیز با توجّه به اهمیّت ناخودآگاه جمعی، ماهیّت داستانهای اسطورهای را در قالب سفری مجسّم میسازند که در اغلب موارد، ابعادی روانشناسانه و نمادین دارد و به قصد آشنایی قهرمان با روان ناخودآگاه او صورت میگیرد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که با توجّه به دستاوردهای روانشناسی فروید و شاگردانش، اصول روانشناسی تحلیلی یونگ و هماندیشان او و نیز با توجّه به مرکزیّت صُوَر مثالی و ضمیر ناخودآگاه جمعی، بسیاری از داستانهای اساطیری، قصّههای پریان و روایتهای عامیانه، ظرفیّت تأویلپذیری روانشناختی قابل توجّهی در راستای کشف اسرار ناخودآگاه دارند.
بهرام خشنودی
چکیده
پژوهش حاضر، حکایتهای مرزباننامه را از دیدگاه روایتشناسی ساختارگرا بررسی میکند. هدف این پژوهش آن است تا نشان دهد در شکلگیری یک متن روایی چه عناصر و مولّفههایی نقش دارند؟ حکایتهای مرزباننامه تا چه اندازه از ساختار روایی برخوردار هستند؟ در پیکرهی اصلی مقاله، سطوح سه گانهی یک متن روایی یعنی داستان، گفتمان و روایتگری ...
بیشتر
پژوهش حاضر، حکایتهای مرزباننامه را از دیدگاه روایتشناسی ساختارگرا بررسی میکند. هدف این پژوهش آن است تا نشان دهد در شکلگیری یک متن روایی چه عناصر و مولّفههایی نقش دارند؟ حکایتهای مرزباننامه تا چه اندازه از ساختار روایی برخوردار هستند؟ در پیکرهی اصلی مقاله، سطوح سه گانهی یک متن روایی یعنی داستان، گفتمان و روایتگری معرفی و سپس به عناصر و مولّفههایی که در شکلگیری یک متن روایی نقش دارند، اشاره میشود. نویسندگان پس از بررسی این عناصر و مولّفهها در حکایت دادمه و داستان به عنوان نمونه، به این نتیجه میرسند که حکایتهای مرزباننامهاز سه سطح فراداستانی، داستانی و زیرداستانی تشکیل میشوند. سطح داستانی و زیرداستانی نسبت به هم کارکردی مضمونی دارند و قابل تأویل به یک جملهی تشبیهی میباشند. در بازنمایی گفتار و افکار شخصیتها و راوی از گفت و گو استفاده میشود و بیشترین بسامد صدایی از آن شخصیتها میباشد. در مجموع، حکایتهای مرزباننامه با عناصر و مولّفههای روایتشناسی ساختارگرا تطابق دارد. از این رو، میتوان برای تمام حکایتهای مرزباننامه یک ساختار روایی مشابه ترسیم کرد.
علیرضا شعبانلو
چکیده
در این مقاله، زمینهها و نمودهای رمانتیسم در آثار داستانی محمد بهمن بیگی بررسی شده است. با وقوع تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران و آشنایی ایرانیان با ادب و فرهنگ اروپایی، در اواخر دوره مشروطه و دوران پهلوی، زمینه برای رواج آثار رمانتیک غربی و ترجمههای آن در میان ایرانیان فراهم شد. بهمن بیگی از یک سو تحت تأثیر فضای سیاسی و اجتماعی حاکم ...
بیشتر
در این مقاله، زمینهها و نمودهای رمانتیسم در آثار داستانی محمد بهمن بیگی بررسی شده است. با وقوع تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران و آشنایی ایرانیان با ادب و فرهنگ اروپایی، در اواخر دوره مشروطه و دوران پهلوی، زمینه برای رواج آثار رمانتیک غربی و ترجمههای آن در میان ایرانیان فراهم شد. بهمن بیگی از یک سو تحت تأثیر فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه، از دیگر سو بر اثر ویژگیهای شخصیتی، تجانس روحی، نوع زندگی در میان ایل، گرفتاریهای دوران تبعید و دوری از خانواده، در نوشتههای خود به مکتب رمانتیسم گرایش یافت؛ امّا از جنبههای افراطی رمانتیسم پرهیخت و با تلطیف ویژگیهای آن، آثاری دلانگیز و دلنشین، که در مرز میان حقیقت و خیال هستند، به وجود آورد. جنبههای تخیلی و حقیقتنمایی آثار او، چنان در هم آمیختهاند که تمییز آنها بسی دشوار است.
رضا ستاری
چکیده
ورود مدرنیسم با فرضیۀ زیربنایی نسبیت به مجموعۀ ادبیات داستانی ایران، شک به اسطورهها و دوبارهخوانی آنها را در پی داشته است. این ادبیات، با شاخص شکگرایی، قاعدهگریزی و هنجارافزایی، همهچیز را فرومیریزد و از نو میسازد و اینگونه اسطورهها فردی میشوند و در جریان این فردیشدن، عنصر تقابل، بیشترین سهم را دارد. نویسندۀ داستانهای ...
بیشتر
ورود مدرنیسم با فرضیۀ زیربنایی نسبیت به مجموعۀ ادبیات داستانی ایران، شک به اسطورهها و دوبارهخوانی آنها را در پی داشته است. این ادبیات، با شاخص شکگرایی، قاعدهگریزی و هنجارافزایی، همهچیز را فرومیریزد و از نو میسازد و اینگونه اسطورهها فردی میشوند و در جریان این فردیشدن، عنصر تقابل، بیشترین سهم را دارد. نویسندۀ داستانهای مدرن، با کنارهمنهادن سنّت و تجدد، اسطوره و مدرنیسم و در یک کلام، کهنه و نو و ایجاد تقابل میان این دو، خواهان بهترخوانی این مفاهیم است و از این رهگذر، باورهای جدید خویش را بهتصویر میکشد و این رویکردی است که گلشیری در مجموعۀ آثار خویش از آن بهره میجوید. اما در مجموع، چنین بهنظر میرسد که با تمام انتقادهایی که غالب ادبیات مدرن از اسطوره دارد، در نقطۀ مشترک استعاره و نمادپردازی، توجه به زمان درونی و در مجموع ذهنگرایی، از اسطوره سود میجوید.
شیرزاد طایفی
چکیده
در این مقاله ضمن عرضه فشرده داستان براساس دو روایت، از چند زاویه به تحلیل آن پرداخته شده است. در این تحلیل مقدمات بروز تراژدی مرگ رستم و دلایل آن، نقاط قوت و ضعف کار فردوسی، تقدیر اندیشی فردوسی و … مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش مقایسه روایت ثعالبی با روایت فردوسی پس از اشاره به خاستگاه داستانهای ملی و حماسی و شاهنامههای منثور، ...
بیشتر
در این مقاله ضمن عرضه فشرده داستان براساس دو روایت، از چند زاویه به تحلیل آن پرداخته شده است. در این تحلیل مقدمات بروز تراژدی مرگ رستم و دلایل آن، نقاط قوت و ضعف کار فردوسی، تقدیر اندیشی فردوسی و … مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش مقایسه روایت ثعالبی با روایت فردوسی پس از اشاره به خاستگاه داستانهای ملی و حماسی و شاهنامههای منثور، مآخذ اصلی روایات ثعالبی و فردوسی یعنی شاهنامه ابومنصوری و بعضی داستانهای حماسی مکتوب به بحث گذاشته شده و در نهایت طی یک مقایسه تطبیقی، چگونگی بهرهگیری ثعالبی و فردوسی از این مآخذ نشان داده شده است.