الهه ستودهپور؛ محمدرضا نجاریان؛ یدالله جلالی پندری
چکیده
«خلاقیت» در ادبیات تطبیقی عبارت است از تفاوت بین تقلید کردن و تأثیر پذیرفتن و نویسندۀ خلاق به کسی گفته میشود که از آثار دیگران الهام بگیرد و آنچه را که از دیگری وام گرفته، در ساخت اجتماعی و فرهنگی جامعۀ خود به شیوهای نو بپروراند. بومی کردن یا «از آنِ خود کردن» مضامین ادبیات سایر ملتها، نهتنها امری مذموم نیست بلکه نقش ...
بیشتر
«خلاقیت» در ادبیات تطبیقی عبارت است از تفاوت بین تقلید کردن و تأثیر پذیرفتن و نویسندۀ خلاق به کسی گفته میشود که از آثار دیگران الهام بگیرد و آنچه را که از دیگری وام گرفته، در ساخت اجتماعی و فرهنگی جامعۀ خود به شیوهای نو بپروراند. بومی کردن یا «از آنِ خود کردن» مضامین ادبیات سایر ملتها، نهتنها امری مذموم نیست بلکه نقش مهمی در غنی کردن ادبیات ملی ایفا میکند. شباهتی که در طرح و پیرنگ دو رمان «شوهر آهو خانم» (1340) نوشتۀ علیمحمد افغانی و «خواهر کاری» (1900) نوشتۀ تئودور درایزر دیده میشود، مقایسۀ این دو اثر را در ادبیات تطبیقی ممکن می-سازد. این مقاله بر این باور است که افغانی در نگارش رمان شوهر آهو خانم، از اولین اثر درایزر تأثیر مستقیم پذیرفته و طرح و روایت این رمان آمریکایی را در بافتار فرهنگی و اجتماعی ایران بومی کرده است. باوجود نقاط اشتراکی که در طرح روایی و شیوۀ شخصیتآفرینی این دو رمان، بهویژه دو شخصیت «هما» و «کاری» دیده میشود، تفاوتهایی نیز در این دو اثر وجود دارد که بیشتر به تفاوت در شرایط اجتماعی و فرهنگی نویسندگان آنها مربوط میشود. در یک برآیند کلی میتوان گفت افغانی در تأثیرپذیری از درایزر خلاقانه عمل کرده و مضامین یک رمان آمریکایی را به شکلی نو در بافت ادبی و فرهنگی جامعۀ خود، بازآفرینی کرده است.
مجید پویان؛ محد رضا نجاریان؛ الهام حسن شاهی
چکیده
در روایات و منظومههای داستانی ادبیات فارسی از زنانی جنگجو و مستقل یاد شده است که به صورت گروهی در کنار هم و به دور از مردان میزیستهاند و اداره امور زندگیشان در دست خودشان بوده است. از این زنان در بیشتر اسکندرنامهها اثری دیده میشود. در سامنامه نیز اشاره مختصری بدان وجود دارد. این مقاله درصدد است تا با نگرشی تطبیقی، ...
بیشتر
در روایات و منظومههای داستانی ادبیات فارسی از زنانی جنگجو و مستقل یاد شده است که به صورت گروهی در کنار هم و به دور از مردان میزیستهاند و اداره امور زندگیشان در دست خودشان بوده است. از این زنان در بیشتر اسکندرنامهها اثری دیده میشود. در سامنامه نیز اشاره مختصری بدان وجود دارد. این مقاله درصدد است تا با نگرشی تطبیقی، داستان شهر زنان را که درونمایه و مضمونی مکرر در ادبیات داستانی است در متون مختلف در کنار سامنامه واکاود؛ بدین منظور میکوشد تا با بررسی چهره و نمود این شهر در میان آثار موردنظر و تحلیل ویژگیها و بنیادها و مضامین مطرح شده در آنها و مقایسه این موارد با خصایص و بنمایههای تبیین شده در سامنامه؛ تفاوتها و شباهتها و سرچشمه آنها همچنین یکسانی یا تفاوت منشأ این روایات را روشن سازد. در نهایت آنچه را فرا دست میآید، میتوان به گونهای مختصر چنین نگاشت که در شهر زنان سایر متون (اسکندرنامهها) تمایلی برای کامجویی از پهلوان و قهرمان داستان دیده نمیشود، لیک در شهر زنان، سامنامه تمایلات کامجویانه از سوی زنان و پریان این شهر مبالغهآمیز است. میتوان پیگیری منشأ و ریشههای این داستان را در جایی بیش از اسکندرنامهها و آمازونها در اساطیر یونان و روم پیشنهاد و به تبع آن، بنیاد این داستان را در اساطیر ایرانی پی جویی کرده و یا در نهایت آن را تلفیقی از اساطیر ایران و یونان در نظر گرفت که هر دو مورد قابل بحث هستند.