آمنه ورمقانی؛ حسن سلطانی کوهبنانی؛ رحمان ذبیحی
چکیده
رئالیسم جادویی بهعنوان سبکی نوین در داستاننویسی، در نیمۀ دوم قرن بیستم پدید آمد. اگرچه زادگاه این سبک آمریکای لاتین است و نویسندگان این منطقه با آثار داستانی خود، عامل جهانیشدن آن شده و با نوشتههای تحلیلی و انتقادی خود اصول و مؤلفهها و قواعد این سبک را بنا نهادهاند، اما به گمان برخی اندیشمندان حوزۀ ادبیات، شیوۀ ...
بیشتر
رئالیسم جادویی بهعنوان سبکی نوین در داستاننویسی، در نیمۀ دوم قرن بیستم پدید آمد. اگرچه زادگاه این سبک آمریکای لاتین است و نویسندگان این منطقه با آثار داستانی خود، عامل جهانیشدن آن شده و با نوشتههای تحلیلی و انتقادی خود اصول و مؤلفهها و قواعد این سبک را بنا نهادهاند، اما به گمان برخی اندیشمندان حوزۀ ادبیات، شیوۀ یادشده تنها ویژۀ این منطقه از جهان نیست و اساساً ریشههای نخست آن را میتوان در ادبیات خاورزمین و بهویژه در متون عرفانی جستوجو کرد. اغلب نویسندگان رئالیسم جادویی از قوۀ تخیّل بسیار قوی و خلاقیت ادبی قابلتحسینی برخوردارند. این تخیّل ریشه در افسانهها، اسطورهها، باورها، حکایات و قصّههای مردمی و بومی دارد. متون عرفانی و بهطور مشخص «مجالس» صوفیان، در اساس، قالبی تخیّلی دارند چراکه «پیر» در هنگام مجلس به ذکر حکایتهایی از عرفا میپرداخته و به جهت اینکه اکثر مخاطبانش عامة مردم بودهاند؛ تمام تلاش خود را میکرده است که کلامش باورپذیر و مؤثر باشد به همین دلیل مجلس گویی او، سراسر برخاسته از تخیّل بسیار قوی و خلاقیت و تصویرسازیهای اوست. در این جستار با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به ذکر نمونههایی از نقاط مشترک «سبک رئالیسم جادویی» و حکایات «مجالس عتیقی تبریزی» پرداختهایم. از مهمترین نقطههای پیوند «مجالس» و نوشتن به سبک رئالیسم جادویی، کنشهای کرامت آمیز؛ رفتارهای عجیبوغریب، تخیّل قوی، شکستن مرز واقعیت و فراواقعیت و بههمریختگی ساختار علّی و معلولی، است.