بررسی متون ادبی
نادره شاه آبادی؛ احمد خاتمی؛ علیرضا صالحی؛ ابوالفضل مرادی
چکیده
«ادبیات غنایی» بهعنوان یکی از گستردهترین انواع ادبی، در چهارچوب نقش «ادبی و عاطفی» زبان مطرح میشود و به بیان احساسات و عواطف شخصی «گوینده» میپردازد. هدف این نوع ادبی، گزارش و بیان احساسات گوینده و در کنار آن، لذّت بخشیدن به مخاطب است. شیوههای کاربرد عناصر غنایی در هر یک از منظومههای ادب فارسی متعدد و متنوع ...
بیشتر
«ادبیات غنایی» بهعنوان یکی از گستردهترین انواع ادبی، در چهارچوب نقش «ادبی و عاطفی» زبان مطرح میشود و به بیان احساسات و عواطف شخصی «گوینده» میپردازد. هدف این نوع ادبی، گزارش و بیان احساسات گوینده و در کنار آن، لذّت بخشیدن به مخاطب است. شیوههای کاربرد عناصر غنایی در هر یک از منظومههای ادب فارسی متعدد و متنوع است. عواملی مانند «ترکیبات و تعبیرات غنایی»، «توصیفات نرم و لطیف»، «فضای غمآلود و انزواطلبی»، «کنشگری عاشق و معشوق»، «تکگوییهای درونی شخصیت اصلی»، و ... از شاخصترین نمودهای ادب غنایی هستند. این پژوهش تلاش میکند با بهرهگیری از «فرانقش اندیشگانی» در رویکرد نقشگرایی هلیدی به مطالعة اشعار غنایی «مذنب بدایونی» یکی از شعرای ناشناختة دورة بازگشت بپردازد. این شاعر غزلسرا از روشهای مختلفی برای بیان اندیشة غنایی خود استفاده کرده و نکتة قابل تأمل این است که وی در طول دورة شاعری خود دچار تحول نگرش شده و از نگرش ابتدایی خود که مشابه شعرای عاشقانهسرای سبک عراقی بوده، در دورهای از زندگی به دیدگاه شعرای «مکتب وقوع» و واسوخت متمایل میشود. این پژوهش سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که بر مبنای فرانقش اندیشگانی، تحول جهانبینی «مذنب بدایونی» در اشعار غنایی، باعث ایجاد چه تغییراتی در سطح «افعال» به کار رفته شده است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که تغییر، افول و در نهایت تنزل مقام «معشوق» بهعنوان شخصیت اصلی غزلیات وی، از طریق کاهش میزان حضور این مُشارک در «فرآیندهای مادی و ذهنی» و بسامد بالای «بندهای پرسشی« که معنای «مؤاخذه و عتاب» دارند، نشان داده شده است.