دانشگاه علامه طباطبائیمتن پژوهی ادبی2251-7138165220120822Sociological Criticism of A Thousand Rooms of Dream and Suppressionنقد جامعهشناختی رمان هزارخانه خواب و اختناق736657610.22054/ltr.2012.6576FAغلامحسینغلامحسین زادهدانشیار دانشگاه تربیت مدرسJournal Article20161205Sociological criticism is a useful technique in criticism of literary texts, especially novels. In this technique, the relation between structure and content of novel and developments and conditions of the society in which the novel is written. The artistic way of reflection and representation of society in the imaginative world of the literary work is also analyzed. The researches in which this technique of criticism is used for novels in Iran have proven the efficiency of sociological criticism of Persian novels. This paper attempts to analyze and review a prominent Persian Afghan novel called A Thousand Rooms of Dream and Fear by AtiqRahimi. AtiqRahimi is a realist author whose works deal with painful life of Afghan people in recent decades. His sociopolitical novel both reflects the truths about the stifling life in Kabul and the outcomes of the communist coup d’état in 1970’s. This analytic-descriptive method is based on the framework of sociological criticism. The results show that the Persian Afghan novel can be a source for knowing the structures of Afghan society and its problems and that sociological studies can enrich Persian literature.نقد جامعهشناختی یکی از شیوههای کارآمد در نقد متون ادبی، بهخصوص رمان است. در این شیوه، ارتباط ساختار و محتوای رمان با وضعیت و دگرگونیهای جامعه و محیطی که در آن متولد شده است، کندوکاو میشود و چگونگی انعکاس و بازنمایی هنرمندانهی اجتماع در جهان تخیلی اثر ادبی، نقد و تحلیل میگردد. سابقهی اینگونه از پژوهش و بهکارگیری این شیوه در نقد رمان فارسی ایران، کارآیی نقد جامعهشناختی در نقد و بررسی رمان فارسی را ثابت کرده است. این مقاله میکوشد یکی از آثار برتر ادبیات داستانی فارسی افغانستان - رمان هزارخانه خواب و اختناق - نوشتهی عتیق رحیمی را به این شیوه، نقد و تحلیل کند. عتیق رحیمی، نویسندهای واقعگراست که در آثار خود، به سرنوشت پُررنج مردم افغانستان در چند دههی اخیر پرداخته است. رمان اجتماعی- سیاسی وی، هزارخانهی خواب و اختناق، علاوه بر انعکاس واقعیتهای وضع خفقانآور زندگی انسان در شهر کابل، بعد از کودتای کمونیستها در اواخر دههی پنجاه شمسی، پیامدهای آن اوضاع را نیز بازنموده است. روش تحقیق، تحلیلی- توصیفی و برپایهی چهارچوب نظری نقد جامعهشناختی استوار است. این تجربه نشان داد که رمان فارسی افغانستان، میتواند منظری برای شناخت ساختارهای جامعه افغانستان و مشکلات و گرفتاریهای آن بگشاید و مطالعات جامعهشناختی ادبیات فارسی را غنا بخشد.دانشگاه علامه طباطبائیمتن پژوهی ادبی2251-7138165220120822Reasons for Metamorphosis in One Thousand and One Nights Storiesدلایل پیکرگردانی در داستانهای هزار و یک شب3764657710.22054/ltr.2012.6577FAمریمحسینیدانشیار دانشگاه الزهرا0000-0001-6778-1188Journal Article20161205One of the common motifs of myths and ancient stories is metamorphosis or transformation of creatures using supernatural forces or magic. Many cases of metamorphosis in stories bear mythological and psychological connotations whose description necessitates listening to the waves of "collective unconscious" in the depth of myths. When investigating into anecdotes of One Thousand and One Nights, we encounter many cases of mental tensions in form of creatures and objects which to some extent indicate the anxiety and pains of man's soul and mind in life. The common functions of metamorphosis in anecdotes of One Thousand and One Nights should be sought in external similarities and the uncommon ones in different truths the individual becomes aware of; the truths which cause the individual to overpower fear, create a sense of worship and make the hero reach an awareness of the nature of time, thought, and unconscious. In this paper, the process of individualism is discussed as the most important psychological factor in metamorphosis. Also, along with humor, secrecy, entertainment, deception, tendency towards eternity is the most important mythological and religious reason for using metamorphosis in stories.از موتیفهای رایج افسانهها و داستانهای کهن، پیکرگردانی (Metamorphosis) یا تغییر شکل ظاهری موجودات با استفاده از نیرویی ماوراءالطبیعی یا جادو است. بسیاری از پیکرگردانیها در داستانها حامل بار معنایی اسطورهای-روانشناختی هستند و تبیین آنها مستلزم گوش فرادادن به امواج «ناخودآگاهی جمعی» در ژرفای تاریک-روشنِ افسانهها است. در بررسی حکایتهای هزار و یک شب با گسترهی وسیعی از فرافکنیهای روان انسان در قالب موجودات و اشیاء مواجه هستیم که تا حدودی بیانگر اضطراب و آلام روح آدمی در مسیر زندگی است. کارکردهای مشترک پیکرگردانی در داستانهای هزار و یک شب را باید در شباهتهای بیرونی و کارکردهای غیرمشترک آن را در حقایق متفاوتی که شخص از آن آگاه میشود جستوجو کرد؛ حقایقی که به صورت مکاشفهوار موجب غلبه بر ترس، ایجاد حس پرستش و رسیدن به آگاهی قهرمان از ماهیت زمان و اندیشه و ناخودآگاهی میشود. دلایل به دست آمده برای پیکرگردانی در پژوهش حاضر، یافتههای حاصل از بررسی داستانهای هزار و یک شب با نگاهی رمزپردازانه است که در سه سطح داستانی، روانکاوی- فردی و تأویلهای رازآموزانه ظهور و بروز می-یابد. در این مقاله فرآیند فردیت به عنوان مهمترین عامل روانشناختی پیکرگردانی مورد بحث قرار میگیرد؛ همچنین میل به جاودانگی مهمترین عامل اسطورهایـ دینی، و طنز، پنهانکاری، سرگرمی و نیرنگ نیز از دلایل دیگر شگردهای داستانی دگردیسی است.دانشگاه علامه طباطبائیمتن پژوهی ادبی2251-7138165220120822Dimensional Analysis of Aesthetics of Mystical Words: A Case Study of Rhyming Prose in Letters by Ein al-Qozzatتحلیل وجهی از زیباییشناسی سخن عرفانی: مطالعهی موردی سجع در نامههای عینالقضات6588657810.22054/ltr.2012.6578FAرحیمکوششاستادیار دانشگاه ارومیهJournal Article20161205Expression of any type of meaning requires its specific form and wording. For instance, the language of poetry cannot express the concepts and contents related to a prose. Therefore, it is quite essential to select the type of expression based on the intentions and aims of writing. Rhythmic and rhyming prose as an independent type of expression in Persian language and literature was widely used for the first time in mystic texts. The present paper aims at discovering the reason why this type of expression is selected in mystic texts, especially in the letters by Ein al-Qozzat Hamedani. In fact, this study investigates into stylistic features of a rhyming prose in terms of wording, meaning, fitness of the said two elements, the subject and literary aspect of the words in these letters, which are reviewed and analyzed based on the features of this type of expression using library research method. The results show that case use of rhyming prose affects the reader/audience the most. This type of prose can play a major role in order to create a connection between the mystic and devotee. What prevents the author from using rhyming prose in all his writings is dispersion of the accumulate materials in his mind.اراده و بیان هر نوع معنی، قالب مخصوص و کلام ویژه خود را میطلبد و مثلاً زبان شعر، غالباً، گویای مفاهیم و محتوای مربوط به نثر نیست. بنابراین، انتخاب نوع کلام با توجه به مقاصد و اهداف ادیب از تألیف و تصنیف، ضرورت تام و تمام دارد. استفاده از نثر موزون و مسجّع به عنوان کلامی مستقل در زبان و ادبیات فارسی، برای اولین بار در متون عرفانی رواج و شیوعی گسترده یافت. هدف از طرح این بحث، چرایی انتخاب این نوع کلام در متون عرفانی و به ویژه نامههای عینالقضات همدانی است؟ در واقع، جستار حاضر به بررسی مختصات سبکی نثر موزون از لحاظ لفظ، معنا، تناسب میان آن دو، موضوع و ادبیتِ کلام در نامههای قاضیمیپردازد و آن را بر اساس ویژگیهای این نوع کلام و مبتنی بر بلاغت، با استفاده از شیوه مطالعه کتابخانهای مورد نقد قرار میدهد. نتایج نشان میدهد که استفاده موردی نویسنده از نثر موزون و مسجع، بیشترین تأثیر را بر خواننده/ مخاطب دارد و در این میان برای ایجاد ارتباط بین عارف و سالک، این نوع نثر ادبی میتواند ایفاکننده بهترین نقش در نوع خود باشد و آنچه باعث میشود که نویسنده نتواند به تمامی از نثر موزون و مسجع بهره ببرد، انباشتگی و پراکندگی مطالبی است که در ذهن او حضوری پررنگ دارد.دانشگاه علامه طباطبائیمتن پژوهی ادبی2251-7138165220120822Rumi’s Private Life behind the Secret Layers of the First Masnavi Storyزندگی خصوصی مولانا در لایههای پنهان نخستین داستان مثنوی89118657910.22054/ltr.2012.6579FAقدرت اللهطاهریاستادیار دانشگاه شهید بهشتی0000000309285148Journal Article20161205The present paper aims at a different reading of the first story in Masnaviin order to investigate into the reflection of the private life of Rumi and his social relations with important and influential people in his life. Therefore, in addition to approving the various readings and interpretations by prominent Iranian and foreign researchers, the story will be analyzed based on the history of Rumi’s life in this paper. Rumi had been sending away the memories of meeting and living with Shams and the tragic end of this relation to the secret layers of his mind despite severe mental conflicts he had during the long interval between absence of Shams and writing Masnavi. He tried to calm himself by writing sorrowful ghazals. The suppressed memories seem to come from his unconscious and are revealed in the secret layers of the story’s narration. By using replacement”, “ integration and “condensation in this story, Rumi reports the most important point of his life and expresses his story with Shams in form of another story, that is King, the slave girl, the goldsmith and divine physician. Therefore, he reconstructs the story by replacing himself with king, Shams with the divine physician, Kimia Khatoon with the slave girl, and Ala’eddin Mohammad with the goldsmith so as to defend his act in relation with Shams. Such secrecy is because he is still afraid of clearly stating his condition and tries to conceal the truth of his state of mind by using such narration techniques.مقاله حاضر، خوانشی متفاوت از داستان نخست مثنوی به منظور بازجست انعکاس سایهوار زندگی خصوصی مولانا و ارتباطات اجتماعی وی با افراد مهم و تأثیرگذار در زندگی اوست. لذا ضمن تأیید و صحه گذاشتن بر قرائتها و تأویلات متعدّدی که تا کنون محقّقان برجستهی ایرانی و غیرایرانی از این داستان به عمل آوردهاند، داستان را در «بستر تاریخیِ» زندگی مولانا تحلیل خواهیم کرد. میدانیم مولوی خاطرات آشنایی و زندگی با شمس و پایان تراژیک این ارتباط را در فاصلهی طولانی بین غیاب شمس و آغاز سرایش مثنوی، در جهان عینیّت، علیرغم درگیری ذهنی شدید و مداوم با آن، به لایههای پنهان ذهن خویش میرانده و تنها با سرودن غزلهای جانسوز، آبی بر آتش درون میپاشیده است. به نظر میرسد خاطرات فروخفته، در نخستین گام روایتپردازی، از اعماق ناخودآگاه فردی وی به در آمده و خود را در لایههای پنهان روایت نشان داده است. مولانا در این داستان مانند رؤیابینی است که با عمل «جابهجایی»، «ادغام» و «فشرده سازی» ضمن این که مهمترین مقطع زندگی خود را گزارش میکند، پردهای چندلایه بر آن میافکند و تنها «سرّ دلبران»؛ یعنی حکایت حال خود و شمس تبریزی را در «حدیث دیگران»؛ یعنی روایت پادشاه، کنیزک، زرگر و طبیب الهی بازمیگوید. بنابراین، حکایتِ «نقد حال» خود را با شخصیّت «پادشاه»، شمس تبریزی را با «طبیب الهی»، کیمیاخاتون را با «کنیزک» و علاءالدّین محمّد را با «زرگر» بر مبنای اصل مشابهت، بازسازی میکند تا به صورت پوشیده از عملکرد خود در رابطه با شمس دفاع کرده باشد. زیرا علیرغم گذشت بیش از یک دهه از غیاب شمس، هنوز از عریانسازی و صراحت کلام هراسان است و سعی میکند با ترفندهای روایی بیش از آنکه پرده از حقیقت حال خود با شمس بر دارد، پردهایی ضخیم بر آن بیفکند.دانشگاه علامه طباطبائیمتن پژوهی ادبی2251-7138165220120822Fall and Existence of Soul in the Works by Rumi and Ibn Sinaهبوط و حدوث روح در نگاه مولانا و ابنسینا119131658010.22054/ltr.2012.6580FAابراهیمرحیمیاستادیار دانشگاه رازی کرمانشاهJournal Article20161205One of the most important controversial issues among Islamic philosophers and mystics is the thought of man's fall from the Heavenly World to the Material one. The basis of man's fall is that Adam had lived in Heaven at the beginning but was exiled from Eden to the material world because of the sin he committed. In this paper, existence and spirituality of the soul is considered as the main roots of man's fall and discusses that great philosophers and mystics are dubious in explaining the said two issues. This paper investigates into this doubt in the writings of IbnSina and Rumi.از مهمترین مباحث مطرح در بین فلاسفه و عرفای اسلامی، اندیشه هبوط انسان از عالم ملکوت به عالم ملک و جهان ماده است. اندیشه هبوط انسان بر این اساس استوار است که انسان نخست در عالم برین در جوار رحمت حق بوده است و به خاطر گناهی، از بهشت عدن الهی به جهان ماده تبعید شده است. نگارنده در این مقاله حدوث و قدم روح و تجرد و بساطت آن را، از بن مایههای اصلی فلسفی اندیشه هبوط تلقی کرده و معتقد است فلاسفه و عرفای بزرگ در تبیین حدوث و قدم روح انسانی دچار نوعی تردید و سرگردانی بوده و در تحلیل آن دچار مشکل شدهاند. نگارنده، این حیرت و سرگردانی را در کلام ابنسینا، و مولانا به اجمال مورد بررسی قرار داده و مسأله چگونگی آفرینش روح و تجرد آن را اساس اندیشه هبوط انسان دانسته است.دانشگاه علامه طباطبائیمتن پژوهی ادبی2251-7138165220120822The Root of Pseudo-Paradox in the Personal Style of Hafezخاستگاه متناقضنمایی در سبک شخصی حافظ132160658110.22054/ltr.2012.6581FAبتولواعظاستادیار دانشگاه علامه طباطبائی0000-0001-7523-8513Journal Article20161205Language of poem is paradoxical and such paradox is inevitable in both form and meaning of the poem. The present paper aims at analyzing such formal-conceptual tensions in ghazals by Hafez. The first section of the paper provides a brief definition of paradox in poetry. Then, the concept of binary opposition in structuralism is discussed. In the third section of the binary oppositions in Hafez poetry are discussed while the ternary and quaternary oppositions are also shown. It is revealed that a general opposition stands in the center around which other oppositions are placed in Hafex poetry. Such oppositions and conflicts mostly lead to a pseudo-paradoxical structure in form which seems paradoxical only to the way of thinking of the readers of Hafez, whereas there is no contradiction in Hafez' thinking. This feature has become specific to the style of Hafez, because he doesn't use pseudo-paradox solely as a literary technique, but also as a form of dialogue. The last part of the article techniques of creating paradoxical structures and formal-conceptual tensions are discussed.زبان شعر، زبان تناقض است و این تناقض در هر دو ساحت صورت و معنی برای شعر اجتنابناپذیر است.این جستار در پی آن است تا این گونه تنشهای صوری- معنایی را در غزلیات حافظ مورد تحلیل قرار دهد.در بخش نخست مقاله، مختصری در باب پارادوکس و تعریف آن در شعر، آمده است.سپس در مورد ساخت تقابلهای دوگانه در مکتب ساختارگرایی اندکی بحث شده است.در بخش سوم تضادها و تقابلهای دوگانه در اشعار حافظ نشان داده شده و علاوه برآن، ساخت تقابلهای سهگانه و گاه چهارگانه نیز در نظام فکری حافظ و شعر او مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده است که در شعر حافظ یک تقابل کلی در مرکز شکل میگیرد و سپس تقابلهای دیگری بر گرد آن نظام چیده میشود. این گونه تقابلها در بیشتر مواقع به ساختی متناقضنما در سطح کلام منجر شده است که تنها با توجه به مخاطبان خاص و عام حافظ و نظام فکری آنها متناقض به نظر میرسد، حال آنکه در خاستگاه اندیشگی حافظ تناقضی وجود ندارد. این ویژگی در شعر حافظ تبدیل به سبک شخصی او شدهاست، زیرا حافظ متناقضنما را تنها به عنوان یک شگرد ادبی به کار نمیگیرد، بلکه تا سطح یک شیوه گفتمان در کلام از آن استفاده میکند. در بخش پایانی مقاله شیوهها و ابزارهای ایجاد ساختهای پارادوکسیکال و تنشهای صوری- معنایی مورد بررسی قرار گرفته است.دانشگاه علامه طباطبائیمتن پژوهی ادبی2251-7138165220120822Origins of Bahārestān Stories by Jamiسرچشمههای جامی در داستانهای بهارستان161184658210.22054/ltr.2012.6582FAوحیدسبزیان پوردانشیار دانشگاه رازی کرمانشاهJournal Article20161205Jami, the well-known poet, author and mystic has various poetry and prose works in Persian. One of his valuable books in prose is Bahārestān which is written in a similar style with Sa'di’s Gulistān. Though Jami claims that he did not imitate anyone in writing the anecdotes or at least the poetic anecdotes in Bahārestān, a research into the works of previous authors, especially Arabic sources, reveal the origins of Bahārestān anecdotes. The main issue of this paper is whether Jami is inspired by previous works or not. For this purpose, one rowzeh ('garden') of the octad rowzehs ('gardens') of Bahārestān is selected and the source of its anecdotes is looked up in Arabic texts written before Jami. As a result, the root of 21 stories of 43 anecdotes that is half the stories of this garden is found to be previous sources. In other words, it can be asserted that just as it was the literary tradition of that period, Jami too has considered anecdotes written in previous works and many of his stories are rooted in Arabic sources written before him.جامی شاعر، نویسنده، عارف و دانشمند نامدار سدهی نهم هجری دارای آثار متعدّد در نظم و نثر فارسی است. یکی از کتابهای ارزشمند او به نثر، بهارستان است که نویسنده، آن را به شیوهی گلستان سعدی نگاشته است. هرچند جامی مدّعی شده که حکایات بهارستان یا دستِ کم حکایات منظوم آن را از کسی نگرفته است و همگی آنها ساخته و پرداختهی قریحهی اوست1، امّا تتبّع در آثار پیشینیان، به ویژه منابع عربی، سرچشمههای حکایات بهارستان را آشکار میسازد. پرسمان بنیادی این نوشتار آن است که آیا جامی در داستانسرایی خویش، به منابع پیشین نظر داشته است یا خیر. بر این مبنا یک روضه از روضههای هشتگانهی بهارستان انتخاب و مآخذ حکایتهای آن در متون عربی پیش از جامی کاویده شد. در نتیجه ریشهی 21 داستان از 43 حکایت این روضه، یعنی تقریباَ نیمی از آن، در منابع پیشین شناسایی شد. به دیگر سخن میتوان ادّعا کرد که جامی همچنان که سنّت ادبی روزگار وی بوده است، در پردازش حکایتهای بهارستان به حکایتهای مندرج در آثار پیشینیان عنایت ویژه داشته و آبشخور بسیاری از حکایات وی، منابع عربی پیش از عهد وی بوده است.