دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
19
63
2015
09
16
بررسی عناصر انسجام متن در نفثةالمصدور بر اساس نظریّة هالیدی و حسن
7
31
FA
احمد
امیری خراسانی
استاد دانشگاه شهید باهنر کرمان
amiri@mail.uk.ac.ir
حلیمه
علینژاد
دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه شهید باهنر کرمان
alinezhadmalihe91@yahoo.com
<em>در مقالة حاضر، با استفاده از نظریّة انسجامِ (</em><em>Cohesion</em><em>) متن هالیدی و حسن (1976م.) در زبانشناسی ساختگرا به تحلیل و بررسی کتاب </em><em>نفثةالمصدور</em><em> پرداخته شده است. بر اساس این نظریّه، یکی از ویژگیهای متن، داشتن انسجام است. انسجام با عناصری در متن ایجاد میشود که این عناصر انسجام متن، به سه دستة «دستوری، واژگانی و پیوندی» تقسیم میشوند و در ارتباط میان جملهها و پارهگفتارها نقش دارند. در این گفتار، عناصر و شگردهای ایجاد انسجام، از متن </em><em>نفثةالمصدور</em><em> استخراج شد و با شاهد مثالهای مختلف مورد تحلیل قرار گرفت. پس از بررسی معلوم شد، با وجود اینکه متن کتاب </em><em>نفثةالمصدور</em><em>، ابعاد مختلفی از حوادث تاریخی، بحرانهای عظیم اجتماعی و مسائل عاطفی و تجربیّات تلخ زندگی نویسنده را در بر دارد، متنی بسیار منسجم و یکپارچه است و تعدادی از عناصر و شگردهای منسجمکنندة متن، نقش مهمتری در ایجاد انسجام دارند. همچنین عناصر انسجام بر عمق معنایی، تأثیرگذاری و جذابیّت متن میافزاید و موجب اقناع مخاطب میگردد. بدین ترتیب، متون مختلف نظم و نثر با توجّه به زبان و محتوای خاصّ خود و نحوة بهکارگیری این عناصر، از یکدیگر متمایز میگردند و از نظر میزان انسجام، درجهبندی و ارزشگذاری میشوند.</em>
متن,نفثةالمصدور,عناصر انسجام,نظریّۀ هالیدی و حسن,نثر فارسی
https://ltr.atu.ac.ir/article_1396.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_1396_ecb459bc5c5b302c5925709b0d071107.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
19
63
2015
09
16
تاریخ بیهقی؛ کتابی از میان رفته یا آرزویی شکل نگرفته (نظریّهای دربارة حجم و محتوای تاریخ بیهقی)
33
54
FA
محمّدرضا
حاج بابایی
0000-0003-3534-4623
استادیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علاّمه طباطبائی، تهران، ایران
hajibaba@atu.ac.ir
<em>تاریخ بیهقی از جمله آثار گرانسنگ نثر فارسی است که با توجّه به موضوع آن، در دو حوزه ادبیّات و تاریخ، مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.</em><em> یکی از مهمترین پرسشهایی که در باب این کتاب مطرح است، میزان حجم و محتوای این کتاب است. موضوع تاریخ بیهقی، چنانکه امروزه در دست ماست، روایتگر چگونگی به قدرت رسیدن مسعود غزنوی و حوادث دوران زمامداری وی تا اندکی پیش از مرگ اوست. ظاهراً بیهقی در پی تکمیل تاریخ خویش تا پایان دوران مسعود و نوشتن تاریخ جانشینان مسعود نیز بوده است. عدّهای از پژوهشگران بر اساس پارهای از مطالب کتاب و نیز سخنان ابنفندق و اشارات چندی که در بعضی از کتابها آمده است، چنین استنباط کردهاند که حجم این کتاب، بسی فزونتر از آن چیزی است که امروزه در دسترس است. در مقالة حاضر، </em><em>با طرح پرسشها و فرضیهها و نیز آوردن مطالبی از خود متن تاریخ بیهقی، نشان دادهایم که تاریخ بیهقی کتابی فراتر از آنچه امروزه در دسترس همگان است، نبوده است و حدّاکثر چیزی که میتوان بیان کرد، این است که بیهقی در پی طرحی کلان برای نوشتن تاریخ محمود، مسعود و دیگر جانشینان ایشان بوده که بنا به دلایل نامعلوم از انجام آن بازمانده است.</em>
تاریخ بیهقی,ابوالفضل بیهقی,نثر فارسی,تاریخنویسی,تحلیل انتقادی
https://ltr.atu.ac.ir/article_1397.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_1397_d632dcf60d4aed09fd0f3921f5d9d98d.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
19
63
2015
09
16
تحلیل روانشناختی شخصیّتهای سه داستان گدا، خاکسترنشینها و آشغالدونی غلامحسین ساعدی بر مبنای نظریّه کارن هورنای
55
88
FA
جلیل
شاکری
0000-0003-3389-5843
استادیار دانشگاه ولیّ عصر(عج)، رفسنجان
jshakeri6@gmail.com
بهناز
بخشی
دانشآموختة کارشناسی ارشد دانشگاه ولیّ عصر(عج)، رفسنجان
behnazbakhshi61@yahoo.com
<em>غلامحسین ساعدی یکی از نویسندگان پرکار دهة چهل است که با پرداختن به شخصیّتهای روانرنجور طبقة پایین جامعه، تلاش بیپایانی برای بیدار نمودن جامعة خفقانزدة دورة پهلوی کرد. در این مقاله، شخصیّتهای دو داستان کوتاه و یک داستان بلند او به نامهای «گدا»، «خاکسترنشینها» و «آشغالدونی» با بهرهگیری از نظریّة کارن هورنای مورد بررسی</em><em>و واکاوی قرار گرفته است. کارن هورنای یکی از مهمترین پیروان فروید در حوزة روانکاوی اجتماعی است و برخی از نظریّههایش در همة ابعاد فرهنگ غرب رسوخ کرده است و چنان چهرة شناختهای است که کمتر کسی است که با مفاهیمی چون ازخودبیگانگی، خودشکوفایی و خودانگارة آرمانی آشنا نباشد. وی فهم جدیدی از اهمیّت فرهنگ و محیط را وارد روانکاوی کرد. شخصیّتهای اصلی و فرعی سه داستان مذکور را گداها تشکیل میدهند که با نوعی از روانرنجوری که منبعث از جامعه و محیط رشد آنان است، روبهرو هستند. در این مقاله، سعی شده شخصیّتهای گدا در این سه داستان را بر اساس نیازهای دهگانة کارن هورنای و مکانیسمهای دفاعی آنان بررسی و</em><em> نیز</em><em> وجوه شباهت و تفاوت آنان را معیّن کنیم و دریابیم که در میان این شخصیّتها بیشتر کمبود چه نیازی مشاهده میشود؟ این شخصیّتها با نقشهای یکسان، چه راههای تدافعی را در برابر اضطراب اساسی از خود بروز میدهند؟ شرایط محیطی مشترک در این سه داستان چه تأثیری در شخصیّتهای آنان دارد؟ چرا چنین راههای تدافعی را انتخاب کردهاند؟ چقدر از خود واقعی خود فاصله گرفتهاند؟</em>
نقد روانشناختی شخصیّت,غلامحسین ساعدی,کارن هورنای,گدا,خاکسترنشینها,آشغالدونی
https://ltr.atu.ac.ir/article_1398.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_1398_73b1cf1fa1f894adfacbfad94dfeefc8.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
19
63
2015
09
16
کاربرد آمار استنباطی در سبکشناسی (مطالعة موردی تشبیهات حروفی قرن ششم)
89
121
FA
مرتضی
حیدری
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور
mortezaheydari.58@gmail.com
<em>سبکشناسی با مطالعة بسامدها سر و کار دارد. از همین رو، به کارگیری تحلیلهای آماری در ارزیابیهای سبکشناسانه بسیار سودمند است. از آنجا که آمارهای توصیفی همیشه نمیتوانند نوسانهای سبکی را توضیح دهند، استفاده از روشهای آمار استنباطی، دقّت علمی بالایی در ارزیابی پدیدارهای سبکی خواهد داشت. «سبکسنجی» اصطلاحی است که برای پژوهشهای سبکشناسانة مرتبط با رایانه وضع شده است. در مقالة حاضر، رابطة میان فشردگی زاویة ساختمان تشبیه در شعر قرن ششم با بسامد انواع تشبیهات حروفی از لحاظ ساختمان در دیوان شاعران این قرن با توجّه به گذار زمان، ارزیابی میگردد. از همین رو، با استفاده از ضریب همبستگی پِیِرسون در نرمافزار رایانهای </em><em>spss</em><em> به تحلیل استنباطی آمارها میپردازد. با توجّه به نتایج کمّی برآمده از نرمافزار </em><em>spss</em><em> که گویای ضریب همبستگی و سطح معناداری رابطة میان متغیّرها (فشردگی زاویة تشبیه و بسامد تشبیهات حروفی) است و مقایسة این اعداد با شاخصهای تعریف شده برای ضریب همبستگی و سطح معناداری، رابطة مثبت و مستقیم میان متغیّرها تأیید میشود. به زبان سبکشناسی، فشردهتر شدن زاویة تشبیه در شعر قرن ششم به معنای افزایش بسامد تشبیهات حروفی دارای ساختمان بستهتر است و این رخداد سبکی از هنجارهای مسلّط بر سبک دوره پیروی کرده است.</em>
سبکشناسی,آمار استنباطی,تشبیه,تشبیهات حروفی,شاعران قرن ششم
https://ltr.atu.ac.ir/article_1399.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_1399_3661dfab39e3d507c2ebc964a7c709a8.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
19
63
2015
09
16
تحلیل تطبیقی «عروسکفروشی» صادق چوبک 1 و «جثّة علی الرّصیف» سعدالله ونوس2
123
146
FA
مجید
صالح بک
0000-0001-8137-284x
دانشیار دانشگاه علاّمه طباطبائی(ره)، تهران
msalehbek@gmail.com
فاطمه
بیات فر
کارشناس ارشد ادبیّات تطبیقی دانشگاه علاّمه طباطبائی(ره)، تهران
bayatfar.f2@gmail.com
<em>از میان آثار صادق چوبک (نویسندة ایرانی) و سعدالله ونوس (نمایشنامهنویس سوری) دو اثر «عروسکفروشی» و «</em><em>جثّة</em><em> علی الرّصیف» شباهت فراوانی با هم دارند. در این مقاله سعی شده است ابتدا موضوع و درونمایة دو اثر به وضوح بیان شود و آنگاه با توجّه به مکتب آمریکایی، عناصر ساختاری این دو اثر به صورت تطبیقی مورد تحلیل قرار گیرد. به همین منظور، ساختار روایی دو اثر بر اساس نظریّههای روایتشناسان بزرگی چون ویلیام لباو، گرماس و ژرار ژنت در چهار بخشِ شخصیّت، پیرنگ، دیدگاه زمانی و دیدگاه مکانی مورد بررسی قرار گرفته است و در خلال تأمّل در عوامل انسجام صوری و معنایی این دو اثر، به بررسی تفاوتها و شباهتهای آنها از نظر موضوع، فضاپردازی، زمان و مکان، طرح و غیره نیز پرداخته شده است. در پایان، علاوه بر نتیجهگیری، از علل قرار گرفتن این دو اثر در زمرة آثار ناتورالیستی، به مثابة گفتمان حاکم بر آن جوامع نیز سخن به میان آمده است.</em>
صادق چوبک,عروسکفروشی,سعدالله ونوس,جثّة عَلَی الرّصیف,ناتورالیسم,ادبیّات تطبیقی,مکتب آمریکایی,روایتشناسی
https://ltr.atu.ac.ir/article_1400.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_1400_51958b025f846f4d35c80a0c5649be00.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
19
63
2015
09
16
بینامتنیّت و معاصرسازی حماسه در «شب سهرابکشان» بیژن نجدی
147
160
FA
ابراهیم
سلیمی کوچی
استادیار دانشگاه اصفهان، اصفهان
elimibsa@fgn.ui.ac.ir
محسن
رضائیان
مربّی دانشگاه یاسوج، یاسوج
rezaeian.m@gmail.com
<em>. بر اساس نظریّات لوران ژنی، بینامتنیّتی</em><em>که در سطح لایههای سطحی متن باقی میماند، چندان قابل اعتنا نیست و برخلاف آن، نوعی دیگر از بینامتنیّت وجود دارد که به ژرفنای ساختاری و مضمونی متن نفوذ میکند. علاوه بر این، میخائیل باختین در مقام دفاع از ادبیّات داستانی، به عنوان یک نوع ادبی فاخر، این نوع ادبی را با حماسه مقایسه میکند. به عقیدة او، حماسه بازتاب واقعیّتی مربوط به گذشته مطلق بوده که فارغ از هر گونه تطوّر و تحوّل است، امّا رمان بر مبنای اصل صیرورت، واقعیّتی به انجام نرسیده را پیش روی نخستین بار ژولیا کریستوا با تکیه بر آرای باختین اصطلاح «بینامتنیّت» را مطرح کرد. او مناسبات بینامتنی را موجب رهایی متن ادبی از یک نظام معنایی محدود و متصلّب دانست. از آن پس، او و دیگر پساساختارگرایان نظیر رولان بارت، بسیاری از مفاهیم و مبانی مرتبط با مفهوم گفتگومندی و بینامتنیّت را بسط دادند. سرانجام، نسل دوم نظریّهپردازان بینامتنیّت نظیر لوران ژنی و میکائیل ریفاتر، به شکل جدّی به کاربستِ نظریّه بینامتنیّت به متون ادبی پرداختندخواننده قرار میدهد. در نوشتار حاضر، داستان کوتاه «شب سهرابکشان» از مجموعة «یوزپلنگانی که با من دویدهاند»، نوشتة بیژن نجدی را برای کاربست تلفیقی این دو نظریّه برگزیدهایم و در پی پاسخگویی به این پرسشها هستیم که آیا داستان نجدی توانسته با استفاده از مناسبات بینامتنی به بازسازی گذشتة حماسی در متنی از زمان معاصر بپردازد؟ نیز آیا این داستان را میتوان به مثابة انتقادی جدّی از فضای تکصدایی در ادبیّات به شمار آورد؟</em>
نجدی,باختین,ژنی,مکالمه,بینامتنیّت,معاصرسازی,حماسه,دیگری
https://ltr.atu.ac.ir/article_1418.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_1418_5c3ea1b4c878d35fb7e015277aae337a.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
19
63
2015
09
16
خوانش متفاوت متون کلاسیک فارسی در پرتو تاریخگرایی نو
161
180
FA
بهنام
میرزابابازاده فومشی
دکترای زبان و ادبیّات انگلیسی دانشگاه شیراز، شیراز
: behnam.mirzababazadeh@gmail.com
آدینه
خجسته پور
دانشجوی دکتری زبان و ادبیّات انگلیسی دانشگاه شیراز، شیراز
adinehkhojastehpour@yahoo.com
<em>در مطالعه و بررسی پژوهشهای انجام شده در زمینة متون کلاسیک فارسی این مشکل به چشم میخورد که تعداد قابل توجّهی از پژوهشهای انجام شده، فاقد نوآوری هستند و صرفاً به تکرار پژوهشهای پیشین بسنده کردهاند. ریشة این مشکل را نه در متون کلاسیک فارسی، بلکه در کاربست تکراری رویکردهای قدیمی بر این متون باید جست. برای رفع این مشکل میتوان از رویکردهای تازهتر نقد ادبی مانند </em><em>«</em><em>تاریخـگرایی نو»</em><em>استفاده کرد. از آنجا که تاریخگرایی نو از یک سو، مرز میان متون ادبی و غیرادبی و از سوی دیگر، مرز میان تاریخ و ادبیّات را از بین میبرد، بهرهمندی از این رویکرد در پژوهشهای متون کلاسیک فارسی نه تنها به خوانش متفاوت آثار ادبی، بلکه به خوانش متفاوت آثار تاریخنگارانه مانند تاریخ بیهقی و نیز آثار علمی و غیرادبی خواهد انجامید. از دیگر مزایای استفاده از این رویکرد تازه میتوان به گسترش دامنة پژوهشی متون کلاسیک فارسی و تنوّع خوانشها اشاره کرد</em><em>.</em>
تاریخگرایی نو,تاریخ,قدرت,گفتمان,متون تاریخی,متون کلاسیک فارسی
https://ltr.atu.ac.ir/article_1428.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_1428_7f6b20df7943f8beb1c6a662642b0afc.pdf