دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
23
80
2019
08
23
تحلیل الگوی کنشی و زنجیرههای روایی گریماس در روایت مرگ رستم
32
7
FA
کاظم
دزفولیان
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
k.dezfoulian12@gmail.com
مریم
اکبری
دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
maryamakbari615@gmail.com
مریم
جلالی
0000-0002-9674-0059
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
jalali_1388@yahoo.com
10.22054/ltr.2019.36949.2463
روایتشناسی به دنبال طبقهبندی همة روایات در یک نوع واحد است. گریماس یکی از این نظریهپردازان است که با کاستن از تعداد کنشگرهای الگوی پراپ سعی داشت الگویی فراگیر برای تمام روایات ارائه دهد. در این پژوهش، داستان «رستم و شغاد» بر اساس الگوی کنشی گریماس، تحلیل سیر وضعیت روایت با توجه به تقابلهای دوگانه و نیز الگوی نحوی و زنجیرههای روایی (میثاقی، اجرایی و انفصالی) بررسی شدهاست. در این داستان، الگوی گریماس دوگانه عمل کردهاست و یک کنشگر در موقعیتهای مختلف، نقش مخالف و یاریگر را به عهده دارد. کنشگر فاعل برای کمرنگ کردن و از بین بردن نقش کنشگر بازدارنده به مکر و حیله روی میآورد. نقض و عقد یک پیمان به وسیلة شغاد، عامل اصلی روایت است که در زنجیرة میثاقی شکل میگیرد. همین مسئله، زنجیرة اجرایی و کنشهای آن را شکل میدهد تا در نهایت، در زنجیرة انفصالی به وضعیتی مثبت یا منفی ختم شود.
روایتشناسی,گریماس,الگوی کنشگر,زنجیرههای روایی,رستم و شغاد
https://ltr.atu.ac.ir/article_9556.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_9556_86a359cee8a9349c0794164e20c5c7db.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
23
80
2019
08
23
تحلیل واژگان مرتبط با اجتماعیات در خمسة نظامی با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف
60
33
FA
محمّد
ایرانی
0000-0002-1319-3708
دانشیار زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
moham.irani@yahoo.com
غلامرضا
سالمیان
0000-0002-1633-1192
دانشیار زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
salemian@razi.ac.ir
زهرا
منصوری
دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
zahra.mansouri@yahoo.com
10.22054/ltr.2018.19825.1789
در گفتمانشناسی، دستهای از واژگان را نشاندار مینامند که معانی فراتری از سطح قاموسی دارند. دقت در گزینش چنین واژههایی در شعر، راهی است به سوی واقعیاتی که در بستر تاریخ جریان داشتهاند. مسئله در شعر نظامی، این مسئله گاه به طرزی ناپیدا در بطن واژههای نشانداری است که شاعر برگزیدهاست. در این جستار، به گونة توصیفی ـ تحلیلی و با مطالعة منابع مرتبط با تاریخ عصر نظامی، وقایع مؤثر بر ذهن هنرمند را در نظر گرفتهایم. سپس با استخراج و بررسی واژگان پربسامد و نشاندار در خمسه، به ارتباط معنیدار میان حضور این واژهها در شعر و حوادث واقع در دوران زندگی او پرداختیم و به منظور تحلیلی روشمند، رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف را برگزیدیم. نتیجه نشان داد که زبان نظامی یک «کردار اجتماعی» است؛ یعنی در عین حال که روابط و هویتهای اجتماعی آن را به وجودآورده، سازندة آنهاست و ابزاری برای مبارزه در رفع نابرابریهای «قدرت» است.
تحلیل انتقادی گفتمان,جامعهشناسی,واژگان نشاندار,خمسة نظامی,فرکلاف
https://ltr.atu.ac.ir/article_10218.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_10218_66431b75ae68abb4ce2ea5fe411c366c.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
23
80
2019
08
23
خوانشی فرویدی از رمان سوران سرد
84
61
FA
محمود
آقاخانی بیژنی
0000-0001-5065-3948
پژوهشگر پسادکتری ادبیات حماسی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
aghakhani46@yahoo.com
محسن
محمدی فشارکی
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
fesharaki311@gmail.com
مهدیه
مللی
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی- ادبیات حماسی دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
mahdiehmelaly@yahoo.com
10.22054/ltr.2017.21793.1861
رمان <em>سوران سرد</em> ضمن اشاره به جنگ تحمیلی، بیشتر در بیان وقایع جنگ با حزبیها در مناطق کردستان و فشارهای روحی ـ روانی ناشی از جنگ نوشته شدهاست و میتوان آن را از جنبههای مختلفی از جمله روانکاوی فروید بررسی کرد. مهمترین مؤلفههای نظریة فروید، بحث ترس، اضطراب و مکانیسمهای دفاعی روانشناختی است که بر بیمار در مواقع اضطراب عارض میشوند. ازآنجاکه جنگ موجب استرس و اضطراب در افراد درگیر جنگ میشود، خواهناخواه این مؤلفهها در آثار جنگ نیز بروز مییابند. هدف این پژوهش، بررسی جلوههای ترس، اضطراب و مکانیسمهای دفاعی نظریة فروید در رمان <em>سوران سرد</em> است. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی است. نتیجة این پژوهش چنین است که اشخاص رمان <em>سوران سرد</em> در موقعیتهای اضطرابآور، ضمن بروز علائم رفتاری، جسمانی و هیجانی ناشی از ترس و اضطراب، برای کاهش آسیبهای روحی ـ روانی به مکانیسمهای دفاعی متوسل میشوند و از مکانیسم جابهجایی و سرکوب بیشتر استفاده کردهاند.
رمان سوران سرد,نقد روانشناختی,فروید,ترس و اضطراب
https://ltr.atu.ac.ir/article_8814.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_8814_c4cb8ce31617badbdb94c66c61f4cd7b.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
23
80
2019
08
23
مؤلفههای تجددگرایی در شعر تقی رفعت
112
85
FA
محمدمهدی
زمانی
0000-0003-0772-6552
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
mm.zamani@ymail.com
کورش
صفوی
استاد زبان شناسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
safavi_koorosh@yahoo.com
نعمتالله
ایرانزاده
دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
iranzadeh@atu.ac.ir
10.22054/ltr.2018.27257.2087
نخستین کسانی که به بحث نظری دربارة تجدد ادبی پرداختند، روشنفکران مشروطهخواه و ناسیونالیست بودند که مبتنی بر اندیشة سیاسی و اجتماعی خود بر ضرورت تجدد ادبی نیز تأکید میکردند. جریان تجددگرایی ادبی رفتهرفته توسعه یافت و دو جریان محافظهکار و افراطی تجددگرا در ادبیات فارسی ظهور کرد. تقی رفعت یکی از نمایندگان برجستة جریان افراطی تجددگراست. این پژوهش به مطالعة مؤلفههای تجددگرایی از سه جنبة شیوة بیان، هویت گوینده و مخاطب و ارتباط آنها، و موضوع در شعر رفعت میپردازد و میکوشد به این پرسشها پاسخ دهد که جنبههای مختلف تجددگرایی در شعر رفعت چیست و این کاربردهای متجددانه چه ارتباطی با جریانهای فکری سیاسیـ اجتماعی عصر خود دارد. بررسی اشعار رفعت نشان میدهد که در هر سه جنبة ذکرشده نمودهای تجددگرایانة شاخصی میتوان ملاحظه کرد، به نحوی که تجددگرایی را میتوان محوریترین مؤلفه در شعر او تلقی کرد. این جنبههای تجددگرایانه در شعر او در ارتباطی دوسویه با تجددگرایی سیاسی و اجتماعی است که جریانهای فکری ناسیونالیسم ایرانی و مشروطهخواه مروج و هوادار آن بودند.
تجددگرایی,رفعت,مشروطه,ناسیونالیسم ایرانی
https://ltr.atu.ac.ir/article_8765.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_8765_ad3cfd0209310d036ed11dfa91734e02.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
23
80
2019
08
23
بررسی سبک روایی تاریخ بیهقی بر اساس الگوی سیمپسون
144
113
FA
علیرضا
خانبان زاده
کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تاکستان، قزوین، ایران
khanbanzadeh@gmail.com
زهره
صفوی زاده سهی
استادیار زبانشناسی همگانی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تاکستان، قزوین، ایران
naghme_linguist@yahoo.com
10.22054/ltr.2018.11137.1405
در این مقاله، به واکاوی سبکشناسانة مجلد ششم کتاب <em>تاریخ بیهقی</em> بر اساس یکی از الگوهای متأخّر در زمینة سبکشناسی ادبی (که در بستر دانش روایتشناسی شکل گرفته)، پرداخته شدهاست. پرواضح است که هر متن ادبی از لایهها و سطوح مختلف زبانی شکل یافتهاست و هر کدام از این لایهها و سطوح، به سهم خود در تعیین سبک نگارش نویسنده دخیل هستند؛ لایههایی چون واژگان، جمله و سطوح کلانتر همچون گفتمان روایی. طرح پیشنهادی پاول سیمپسون (1993م.) به مثابة یک الگوی روایتشناختی که بر مبنای ردهبندی مبتنی بر مفاهیم وجهیت و دیدگاه در سطح جمله و گفتمان روایی در سطح متن قرار دارد، میتواند دستاویزی مناسب برای سبکشناسی متون ادبی از منظر گفتمان روایی باشد. در این پژوهش، سعی شدهاست تا با تمرکز بر یکی از محورهای موجود در الگوی سیمپسون، یعنی محور وجهیت، سبک روایی متن <em>تاریخ بیهقی</em>، به شیوهای روشمندانه ارزیابی شود.
روایتشناسی,دیدگاه,روایت,وجهیت,کانونیسازی
https://ltr.atu.ac.ir/article_10219.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_10219_8d6179860d1fa596cd71f054a3a4ad08.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
23
80
2019
08
23
الگوهای زبانی عربی در سخن سعدی
174
145
FA
امیر
مؤمنی هزاوه
0000-0002-9902-7152
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه زنجان، زنجان، ایران
am.hezaveh@znu.ac.ir
10.22054/ltr.2018.22175.1882
آمیختگی (تداخل) زبان فارسی با عربی موجب پدید آمدن مطابقتهایی میان برخی الگوهای زبانی فارسی و عربی شدهاست. سعدی از شاعران و نویسندگانی است که موارد متعددی را از این مطابقتها در آثارش میتوان یافت. صرف نظر از آنکه این موارد وامگیری زبانی به حساب آید، یا توارد و تشابه، نقش راهگشای آنها در شناخت دقیقتر ساختار دستوری زبان سعدی و فهم روشنتر آثار او، قابل چشمپوشی نیست. بر این اساس، در مقالة پیش رو، به روش تطبیقی، آن دسته از الگوها و قواعد زبانی عربی که با نمونههایی در آثار سعدی قابل تطبیق است، دستهبندی و تشریح شدهاست و در پایان، چنین نتیجهگیری شده که آمیختگی زبان فارسی با زبان عربی منحصر به استفادة زیاد شاعران و نویسندگان فارسی از واژهها، عبارتها، شاهدهای شعری و مَثَلها و حکمتهای عربی، آیات قرآنی و احادیث نبوی نیست، بلکه پدید آمدن مطابقتهایی میان الگوهای زبانی فارسی و عربی نیز از پیامدهای آن است.
سعدی,زبان عربی,زبان فارسی,الگوهای زبانی,تداخل زبانی
https://ltr.atu.ac.ir/article_10220.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_10220_1873022b4e4cd1be1f16faee691304af.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
23
80
2019
08
23
تبارشناسی ماهی سیاه کوچولو در متون نثر فنی داستانی و تحلیل نمادهای آن
202
175
FA
علی
اصغری
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
a.asghari@bonabu.ac.ir
محمدامیر
عبیدی نیا
0000-0003-0026-8747
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
m.obaydinia@urmia.ac.ir
عبدالله
طلوعی آذر
استادیار زبان وادبیات فارسی دانشگاه اورمیه، ارومیه، ایران
a.toloiazar@gmail.com
10.22054/ltr.2019.36231.2440
سنّت حسنة داستاننویسی در شکل «داستان حیوانات» از دیرباز در میان انسانها توانستهاست به عنوان «میراث اندیشة بشری» درخشش خاصی در میان انواع ادبی داشته باشد. فابل (Fable) و شکل متعالی آن الگوری (Allegory) یا همان داستانهای تمثیلی از <em>کلیله و دمنه</em>، منطقالطیرها، <em>موش وگربه</em> تا <em>ماهی سیاه کوچولو</em> بر روی یک زنجیره، ادامة این نوع ادبی ارزشمند بودهاند. این مقاله سعی بر این دارد ضمن تبیین تفاوتهای فابل و الگوری با نمایاندن تبارشناسی <em>ماهی سیاه کوچولو</em>، از نمادهای آن به عنوان آخرین و فاخرترین الگوری (داستان تمثیلی حیوانات) ایرانی، تحلیل فشردهای ارائه دهد و ضمن ردّ انتساب این داستان به «<em>جاناتان مرغ دریایی</em> اثر ریچارد باخ، نویسندة آمریکایی» ریشههای آن را در <em>کلیله و دمنه</em>، <em>مرزباننامه</em> و <em>منطقالطیر</em> عطار نمایان سازد.
کلیله و دمنه,ماهی سیاه کوچولو,فابل,الگوری,قصة حیوانات,جاناتان مرغ دریایی
https://ltr.atu.ac.ir/article_9701.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_9701_0870e6843c6e1c4a2dd426ac1a086f6d.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
متن پژوهی ادبی
2251-7138
2476-6186
23
80
2019
08
23
مطالعۀ تطبیقی تقابل و هدف در طنزهای گلستان و مثنوی (با تکیه بر نظریۀ عمومی طنز کلامی)
228
203
FA
سید ناصر
جابری اردکانی
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایران
jaberi@pgu.ac.ir
اسما
حسینی
کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خلیج فارس، بوشهر، ایران
hosseini.simin@ymail.com
10.22054/ltr.2018.14985.1580
طنز یکی از شاخصههای مهم گلستان و مثنوی است. در این پژوهش، فرضیة مبتنی بر تأثیر تقابل بر هدف و تفاوت هدف طنز در دو اثر مورد بررسی است. پرسش تحقیق این است که تقابل چه تأثیری بر هدف میگذارد و چه رابطهای میان این دو وجود دارد. هدف تحقیق در وهلة اول، مطالعة تطبیقی طنز در دو اثر مهم و نیز بیان رابطة تقابل با هدف و تبیین تأثیر جهانبینی بر اهداف طنز است. روش مطالعه، تطبیقیـ تحلیلی و مبتنی بر استخراج «تقابل انگاره» و «هدف»، دستهبندی این دو متغیر و تحلیل نتایج است. این مطالعه نشان میدهد که تقابل انگاره و هدف در شبیهترین حکایات نیز متفاوت است و در مثنوی، گاهی تناقض اهداف نیز دیده میشود. در گلستان، غالباً تقابلِ دو انگاره بر اساس مقابله و برخورد با شخصیت منفی شکل میگیرد و در مثنوی، با رسوایی و افشای شخصیت منفی، اولی مبتنی بر واقعگرایی و دومی مبتنی بر آرمانگرایی و نگاه ایدئولوژیک است. بر این اساس، میتوان طنز سعدی را نجاتبخش و راهگشا، و طنز مولانا را آگاهیبخش و در عین حال، افشاگر و رسواکننده توصیف کرد. طنز سعدی بر اساس بنیاد فکری او در موضوعاتی مانند تدبیر منزل، تهذیب نَفْس و سیاست مدن که زیرشاخههای حکمت عملی هستند، تفکیکپذیر است و طنز مولانا در موضوعاتی مانند نقد اشتباه، تظاهر، قیاس، تقلید و برتری دادن به نمادهای آگاهی چنین است. بنابراین، طنز سعدی شیوهای برای درست زیستن و طنز مولانا روشی برای اصلاح یا جهتدهی به ذهن و اندیشه است.
سعدی,مولوی,طنز,تقابل انگاره,هدف
https://ltr.atu.ac.ir/article_9531.html
https://ltr.atu.ac.ir/article_9531_ebf88c3870b67d8e95d85598df1d3140.pdf