%0 Journal Article %T ترجمه ای زبان شناختی و تفسیری عرفانی از « من عرف نفسه فقد عرف ربه» %J متن پژوهی ادبی %I دانشگاه علامه طباطبائی %Z 2251-7138 %A منافی اناری, سالار %D 2005 %\ 06/22/2005 %V 8 %N 24 %P 1-17 %! ترجمه ای زبان شناختی و تفسیری عرفانی از « من عرف نفسه فقد عرف ربه» %K عرفان نفس %K معرفت پروردگار %K غیرمادی %K بعد الهی %K لایتناهی %R 10.22054/ltr.2005.6427 %X حیات انسان در اصل از آن روح است که جوهری الهی، غیرمادی، و نامیراست و منشاء تمام استعدادهای حیاتی انسان مانند تفکر، تعقل، ادراک، اراده، گفتار و کردار می باشد. آنچه پس از جدا شدن روح از بدن بتدریج متلاشی و به اصلی خود که خاک است تبدیل می گردد تن مادی انسان است و نه جوهر الهی او. این جوهر الهی انسان که حقیقت غیرمادی اوست از همان لحظه آفرینش در تن مادی، در مسیر بازگشت به «اصلی» خویش که خداست قرار میگیرد و سفر عمر را آغاز می کند. گاهی از حقیقت غیرمادی انسان با نام «نفس » نیز یاد می شود. سجادی (۱۳۶۲) از قیصری نقل کرده که گفته است: «روح انسان را باعتبار تعلق آن به بدن و مدیریت آن مربدن را نفس گویند.» از دیدگاه علامه طباطبائی، از حقیقت روح گاهی با کلمه «من» نیز تعبیر میشود که حقیقتی غیرمادی و غیرقابل انقسام و تجزیی است. پس «من» هرکس همان روح یا نفس اوست که حقیقت ذاتی و الهی او می باشد، و مدیریت بدن را به عهده دارد. تمام اعضاء و جوارج بدن ابزاری جهت اجرای فرامین من هستند. حاکمیت اراده محدود « من » بر بدن نشانه ای از حاکمیت اراده مطلق پروردگار «من» بر کل جهان هستی است. پس «هرکس خودش را بشناسد پروردگارش را می شناسد.» این جمله ترجمه ای زبان شناختی است از «من عرف نفسه فقد عرف ربه». اما اینکه «خودشناسی» چیست و چگونه حاصل می شود نیاز به تفسیر عرفانی دارد که هدف این مقاله بیان آن است. %U https://ltr.atu.ac.ir/article_6427_7e368fe0b9cb67c2856b529789875447.pdf